|
عشق از دید حاج آقا: استغفرالله باز از این حرفای بی ناموسی زدی؟!
(جمله عاشقانه: خداوند همه جوانان رو به راه راست هدایت کنه)
عشق از دید یک ریاضیدان: عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول!
(جمله عاشقانه: آه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوستت دارم)
عشق از دید رحیم گوشکوب بقال سر کوچه:
والا زمان ما عشق مشق نبود. ننمون رفت این فاطی اتوماتیک رو واسمون گرفت!
(جمله عاشقانه : هوی فاطی شام چی داریم ؟)
عشق از دید مرتضی ایدزی (در زندان): اوچیکتیم عشقی!
(جمله عاشقانه : خاک زیر پاتیم ... نشاشی که گل میشیم)
عشق از دید ننه بزرگم:
نزن ننه این حرفارو! راستی این دختر بتول خانوم خیلی دختر خوب و با کمالاتیه!
(جمله عاشقانه : بریم خواستگاری ...)
عشق از دید دوست دخترم: عزیزم تو که عاشقمی پس چرا هزینه جراحی دماغمو نمیدی؟! واسه ناهار هم بریم سورنتو... نادیا و دوستشم میان... دوست نادیا واسش یه ماتیز گرفته! تو حتی حاضر نیستی واسه من که اینهمه دوستت دارم یه پراید بخری؟!
(جمله عاشقانه: عزیزم گوشی سونی میخوام... راستی دوستت هم دارم!)
عشق از دید غلام شوفر: رادیاتور عشق من از برایت جوش آمده! باور نداری بر آمپرم بنگر!
(جمله عاشقانه: عزیزم دوست دارم! بووووو بوووووو بوووووغ)
عشق از دید دخترای ترشیده: خدا جون یعنی میشه بیاد خواستگاریم؟!
(جمله عاشقانه : یا شابدالعظیم ۱۰۰۰ تومن نذرت که بیاد خواستگاریم)
عشق از دید ارازل و اوباش (جوات): عشق مشق سرش گرده! خونه خالی نداری؟
(جمله عاشانه : بوووق... آبجی میای بریم کثافتکاری ؟)
عشق از دید بابام: آخه پسر عشق واست نون و آب میشه؟! حالا بگو ببینم باباش چی کارست؟
(جمله عاشقانه: برو دختر حاج آقارو بگیر)
عشق از نگاه ننم: وا مگه تو امسال کنکور نداری؟! عشق باشه واسه بعد!
(جمله عاشقانه : اوا غذام سوخت)
در راستای اینکه ازدواج یکی از مواردی است که امروزه خواب و خیال جوانان پاک و متین شده است، موارد زیر جهت اولین گام برای ازدواج توصیه می شود:
خواستگاری و روشهای آن:
چندین روش برای خواستگاری وجود داره.
1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بیبی صغرای معروف و آبجیجون و خاله اقدس و عمه کلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونههای مردم کنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین کنکاش کنن و هزار و یک عیب روش بذارن و چای و میوهای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند. و همینطور هی برن و هی بیان تا یکی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببینیدش و تموم. خلاص.
2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یکی خوشتون اومد برید جلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یک کاباره و بعد از شنیدن ترانهای از مرضیه ازش درخواست ازدواج کنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه و بعدا اگه دلتون خواست به ماما و پاپا بگین.
3- مثل همین زمان رفتار کنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یکی سر حرف رو باز کنید و بعد کمکم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشکی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ کنه و بعد هم بیسروصدا عقد بشین و سر کلاس همش به هم نگاه کنید.
4- مثل زمان آینده رفتار کنید و به دوست دخترتون بگین یک نفر براتون پیدا کنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینکه دلش نشکنه حداقل باهاش دوست بشید.
5- روش خشنتری هم هست که باید یک شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش کنید که یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون میریزید.
ویا اصلا میشه هیچکدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی کرد.