JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

تقسیم‌بندی انسان‌ها از دیدگاه دکتر شریعتی

تقسیم‌بندی انسان‌ها از دیدگاه دکتر شریعتی

1-
آنهایی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم نیستند. حضور عمده
آدم‌ها مبتنی بر فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم
می‌شوند بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.

2-
آنانی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند هم نیستند (مردگانی متحرک
در جهان، خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند.
بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار، هرگز به چشم نمی‌آیند، مرده و زنده‌شان یکی
است).

3-
آنهایی که وقتی هستند، هستند وقتی که نیستند هم هستند (آدم‌های معتبر و
باشخصیت، کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودشان هم تاثیر خود
را می‌گذارند کسانی که همواره در خاطر ما می‌مانند، دوستشان داریم و
برایشان ارزش قائلیم).

4-
آنهایی که وقتی هستند، نیستند وقتی که نیستند، هستند (شگفت‌انگیز‌ترین
آدم‌ها. در زمان بودنشان چنان قدرتمند و باشکوهند که ما نمی‌توانیم
حضورشان را دریابیم اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم‌نرم و آهسته آهسته
درک می‌کنیم . باز می‌شناسیم، می‌فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و
چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان
اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم، گویی قفل بر زبانمان می‌زنند.
اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرق در حضور آنان مست می‌شویم و
درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم.
شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد

 

چیزهای جالبی که نمیدانید

چیزهای جالبی که نمیدانید

وقتی آلبرت انیشتین مرد، آخرین وصیتش هم با او مرد زیرا پرستار بالای سرش آلمانی نمیدانست.

بعضی یهودیان ارتدوکس از تکلم به زبان عبری اجتناب میکنند، زیرا معتقدند این زبان برای پیامبران در نظر گرفته شده است.

در پرو باستان، هرگاه زنی سیب‌زمینی "زشتی" را پیدا میکرد، رسم بود آنرا به صورت نزدیکترین مرد بزند.

فقط یک بیستم کودکان در روزی که دکتر پیش‌بینی کرده به دنیا می‌آیند.

در "سیه‌نا"ی ایتالیا فاحشگی برای زنانی که اسم "ماری" دارند ممنوع است.

الکساندر گراهام بل هیچگاه به مادر و همسرش تلفن نزد، زیرا هر دو کر بودند.

 پرچم فعلی ایتالیا را ناپلئون بناپارت طراحی کرده است.

در کازینوهای لاس‌وگاس ساعت وجود ندارد.

بالاترین IQ ثبت شده (در یک تست استاندارد) مربوط به یک زن بوده است.

جرج واشینگتن در باغش ماریجوآنا پرورش میداده است.

 

مصاحبه تلفنی با لیلا فروهر

مصاحبه تلفنی با لیلا فروهر

  

مطلب زیر دو مصاحبه تلفنی با لیلا فروهر است که مجله ستاره سینما باوی یکی در زمانی که لیلافروهر شش ساله !بوده است انجام داده و یکی هم مربوط به 12 سال بعد یعنی زمانی که لیلا فروهر 18 ساله بوده است

 

 مصاحبه با لیلا فروهر در سن 6 سالگی !

 

 ممکنه بگی چندسال داری ؟

لیلا: مثل اینکه شیش سال

:تاحالا تو چندتا فیلم بازی کردی ؟

لیلا :چارتا فیلم .خروس جنگی ،مراد ولاله ،دوستت دارم مادر و عصیان

کدوم یک از این فیلمهاروبیشتر دوست داری ؟

لیلا :ازعصیان آقاساموئل و مراد ولاله بیشترخوشم میاد

چه نقشی رو درفیلم عصیان بازی می کنی ؟

لیلا :نقش یک دختر اعیونو که دزدها اونو می دزدن !

کدوم یک از هنرپیشه ها رو دوست داری ؟

لیلا :آقای بوتیمار !.ازبقیه زیاد خوشم نمیاد !

چه غذایی رو دوست داری ؟

لیلا :فسنجون !آخ که فسنجون چقدر خوشمزه است !

از پدر و مادر و خواهر و برادرهات به کدوم بیشتر علاقمندی ؟

لیلا :همشونو دوست دارم ...وا ،اینم شدسئوال ؟

 

مصاحبه با لیلا فروهر در 18 سالگی       

 

ممکنه بگی چندسال داری ؟

لیلا :والله اسفندماه امسال پا میذارم توی هیجدهمین سال عمرم

تاحالا توی چندتا فیلم بازی کردی ؟

لیلا :چهل تا !

کدوم یک از این فیلمها رو بیشتر دوست داری ؟

لیلا :سلطان قلبها رو که آقای فردین ساخته بودند .

چه نقشی را در فیلم سلطان قلبها بازی می کردی ؟

لیلا :رل یک دختر چهار ،پنج ساله رو که بین پدر و مادرش جدایی می افته و بلاخره همین دختر پدر مادرشو دوباره باهم متحد میکنه .

کدوم یکی از هنرپیشه ها رو دوست داری ؟

لیلا :دوست دارم که چه عرض کنم .!ولی میتونم بگم از بازی خانم فخری خوروش ،و آقای پرویزفنی زاده و بهروز وثوقی خیلی خوشم میاد .

چه غذایی رو دوست داری ؟

لیلا :چون دختر شکمویی هستم ،همه غذاهارو ،علی الخصوص قرمه سبزی رو .

از پدر و مادر و خواهر و برادرت به کدوم یکی بیشتر علاقه داری ؟

لیلا :مادرم ،مادرم و بازهم مادرم !

از چه رنگی و از چه گلی خوشت میاد ؟

لیلا :سبز وقرمز رنگهای دلخواه منه و عاشق گل رز هم هستم .

فیلم آینده ات چیه ؟

لیلا :قراره توی یک فیلم بنام «باغ بلور » که تهیه کننده اش یوسف صباحی است با فنی زاده همبازی بشم .

 

مجله ستاره سینما / شماره 168 / سال 1355

 

ضرب المثل ها (بااصلاح جدید)

ضرب المثل ها (بااصلاح جدید)

 

ماهی راهروقت ازآب بگیری خفه می شه 

 

لقمان راگفتند:ادب ازکه آموختی گفت:ازخودآموز!

به درک!آدم ازهرچه که بدش بیادازپول خوشش میاد

 

مارازپونه بدش می آد اونونیش می زنه

 

هرکه با مش بیشتربرش بیشتر

 

تونیکی می کن ودردجله انداز

                           

 

                     پشیمان که شدی دیگرنینداز

 

ازقدیم گفتند:مرغ همسایه کوپنیه!

 

ازاسب افتادیم جریمه اش روهم دادیم

 

دیگ به دیگ می گه:ایزونه هزاروچندی؟

 

کوه به کوه نمی رسه چاره ی اون شامپوبسه

 

فضول روبردن جهنم گفت:این هیزم هافروشیه؟

 

هرچی سنگه تونون سنگکیه!

 

کس نخاردپشت من        جزفرچه ای برپشت من

 

بیوگرافی فرهاد

بیوگرافی فرهاد

 

سخنان زیادی در مورد زندگی هنری و خصوصی فرهاد مهراد در میان است
همه میگن صدای مخصوص خودش رو داشت. خیلی ها او را به خاطر نرفتن به خارج از کشور و ماندنش تحسین می کنند .. بعضی ها از مهربانیش می گویند و بعضی از انزوایش و سکوتش!! فرهاد انسانی تنها بود .!!

فرهاد بی آزار و منزوی بود. آدم بذله گو و شوخی نبود… همیشه گوشه گیر بود. می شد فهمید که نمی تواند خیلی چیزها را تحمل کند. اما در رفتار هایش نشان می داد. خوش بر خورد و خوش رو بود . البته گاهی اوقات هم بذله گویی می کرد. مثلا زمانی که به معرفی اعضای گروه می پرداخت؛ شوخ طبعی اش گل می کرد. هامو را هملت معرفی می کرد و وقتی که می خواست شماعی زاده را معرفی کند، می گفت: نایس جنتلمن!! شماعی زاده اوایل فکر می کرد فرهاد دارد به او فحش می دهد برای همین ناراحت می شد، حالا شاید اکنون که کمی به زبان خارجه تسلط یافته، می داند آن دو کلمه توهین نبوده است. خودش را که معرفی می کرد می گفت : این منم که پیانو می زنم. بعد که پیانو زدنش تمام می شد، می گفت این یک پیانیست معمولی بود. او مودب بود که هیچ کس را به نام کوچکش صدا نمی کرد.


فرهاد یک گام از اجتماع جلوتر بود. ناملایمات اجتماع را می دید و از دیدن آن رنج می برد. نادانی دیگران را می دید و غصه می خورد.و همین مسئله او را وادار به سکوت می کرد. شعور بالای فرهاد بود که او را به انزوا کشاند. فرهاد خواننده ای از تبار حقیقت بود. موسیقی از دید فرهاد عارفانه بود نه مطربی!!

فرهاد از جمله معدود هنرمندان موسیقی پاپ بود که پس از انقلاب اسلامی ایران، در سال 1357، کشور را ترک نکردند.
ترانه وحدت ساخته اسفندیار منفردزاده با شعر سیاوش کسرایی، از آثار این خواننده ایرانی است که در اوایل انقلاب به اجرا در آمد.
در چند سال اخیر نیز او در ایران چند برنامه هنری اجرا کرد و در آنها تعدادی از ترانه های گذشته اش را نیز به اجرا در آورد.
ترانه های فرهاد در دهه 50 شمسی با مضامین سیاسی و اجتماعی در میان جوانان کشور محبوبیت زیادی کسب کرد، از جمله ترانه های جمعه خونین، هفته خاکستری و کوچه ها (شبانه).
فرهاد که برخی منابع نام او را محمد صفار منتشری نوشته اند در سال 1321 در لنگرود به دنیا آمده بود.
معروف ترین ترانه او جمعه نام داشت که شعر آن را شهیار قنبری سروده بود و آهنگ آن کار اسفندیار منفرد زاده بود و اولین بار در فیلمی به نام خداحافظ رفیق خوانده شد. این ترانه مدتها نزد جوانان آن دوره یک ترانه سیاسی تلقی می شد و شیوه خواندن فرهاد هم به این تصور دامن می زد.
بیماری فرهاد نوع پیشرفته "هپاتیت سی" بود که به کبد او صدمه زده بود. دکتر زالی از پزشکان معالج وی در تهران پیشتر گفته بود که حتی با پیوند کبد شانس زنده ماندن او حداقل ?? درصد است.

نهمین فرزند مرحوم رضا مهراد ،کاردار وزارت امورخارجه دولت ایران در کشورهای عربی ،روز بیست و نهم دی ماه در لنگرود متولد شد.
اخلاق و رفتار آخرین فرزند خانواده مهراد آنقدر متفاوت بود که همیشه از سوی اطرافیان به «تقلید از بزرگترها» می شد.سه سال بیشتر نداشت که علاقه به موسیقی او را وادار میکرد تا پشت در اتاق برادرش بنشیند و تمرین ویلون او و دوستانش را گوش کند . در همان دوران یکی از دوستان برادرش متوجه علاقه فرهاد به موسیقی میشود و از خانواده او میخواهد که سازی برای او تهیه کنند.
با اصرار برادر بزرگتر یک ویلون سل برای او تهیه میکنند و تمرینات فرهاد آغاز میشود.
عمر تمرینات ویلون سل از 3 جلسه فراتر نرفت، چرخ روزگار ساز او را شکست و به قول فرهاد:«ساز صد تکه و روح من هزار تکه شد.»و از آن پس بازهم دل سپردن به تمرینات برادر بزرگتر تنها سرگرمی و ساز تبدیل به رویای فرهاد شد.

با ورود به مدرسه استعداد او در زمینه ادبیات آشکار و ادبیات تبدیل به دلمشغولی او میشود و در آستانه ورود به دبیرستان تمایل به تحصیل در رشته ادبیات پیدا میکند.
اما علیرغم نمرات ضعیفش در دروسی غیر از ادبیات و زبان انگلیسی ،مخالفت عموی بزرگش در غیاب پدر، او را مجبور به ادامه تحصیل در رشته طبیعی میکند .و عاقبت دلسپردگی به ادبیات و بی علاقگی به دروس مورد علاقه عمویش سبب میشود تا در کلاس یازدهم ترک تحصیل کند.

پس از ترک تحصیل با یک گروه نوازنده ارمنی آشنا میشود و با استفاده از سازهای آنان به صورت تجربی نواختن را می آموزد و مدتی بعد به عنوان نوازنده گیتار در همان گروه شروع به فعالیت میکند.

گروه راهی جنوب میشود تا در باشگاه شرکت نفت برنامه اجرا کنند و اولین شب اجرای برنامه رهبر گروه به بهانه بیماری و غیبت خواننده گروه از فرهاد میخواهد تا او جای خواننده را پر کند.

وسواس شدید فرهاد در ادای صحیح کلمات و آشنایی او با ادبیات ملل چنان در کار او موثر بود که وقتی ترانه ای به زبان ایتالیایی ،فرانسوی و یا انگلیسی اجرا میکرد کمتر کسی باور میکرد که زبان مادری این هنرمند فارسی باشد و همین خصوصیت باعث درخشش گروه و تمدید مدت برنامه گروه ارمنی شد.

مدتی بعد از گروه جدا میشود و فعالیت انفرادی خود را آغاز میکند.فرهاد برای اولین بار در سال 42 برای اجرای چند ترانه انگلیسی راهی برنامه تلویزیونی «واریته استودیو ب» میشود و مخاطبان بیشتری می یابد.

مدتی بعد فرهاد در یکی از کنسرتهای بزرگی که به مدیریت مجله «اطلاعات جوانان» در امجدیه برگزار شد هنرنمایی کرد.
در این برنامه فرهاد چند ترانه با گیتار اجرا میکند و بیش از پیش مورد توجه تماشاگران و همچنین شهبال شب پره ،مرد اول گروه Black Cats قرار میگرد.
چندی بعد فرهاد با شهبال شب پره سرپرست گروه بلک کتز آشنا می شود .همکاری فرهاد به عنوان خواننده و نوازنده گیتار و پیانو با شهبال شب پره (پرکاشن) ،شهرام شب پره (گیتار)، هامو(گیتار) ، حسن شماعی زاده (ساکسیفون) و منوچهر اسلامی (ترومپت)در کلاب کوچینی از سال 45 آغاز میشود.

منوچهر اسلامی که از فرهاد به عنوان پایه اصلی Black Cats یاد میکند با اشاره به استعداد فرهاد می گوید:«فرهاد با اینکه نت نمیدانست و موسیقی را از راه گوش آموخته بود نیاز چندانی به تمرین نداشت.او با چند بار زمزمه کردن شعر ،ساز و صدایش را با بقیه گروه هماهنگ میکرد.در واقع او به احترام دیگر اعضا در جلسات تمرین حاضر می شد

در همین دوران یعنی در اوج فعالیت Black Cats ،دوستداران فرهاد ترانه «اگه یه جو شانس داشتیم» یعنی اولین اثر فرهاد به زبان فارسی را در فیلم «بانوی زیبای من» شنیدند.
او اندکی بعد برای پرستاری ازخواهرش راهی انگلستان میشود.در طول سفر که قرار بود 2 ماه به طول انجامد یکی از تهیه کنندگان سرشناس انگلیسی به سراغ او می آید و پیشنهاد انتشار آلبومی با صدای فرهاد را مطرح میکند. اما بیماری فرهاد و بروز مشکلات متعدد شخصی باعث میشود تا انتشار آلبوم در حد حرف باقی بماند و سفر 2 ماهه بیش از یکسال طول بکشد.

سال 48 فرهاد ترانه «مرد تنها» ،با شعر شهیار قنبری و موسیقی اسفندیار منفردزاده،را برای فیلم «رضا موتوری» میخواند.ترانه «مرد تنها» که پس از اکران فیلم در قالب صفحه گرامافون راهی بازار شده بود آنچنان طرفدار می یابد که فرهاد تبدیل به یک ستاره میشود.
چون همیشه معتقد بود باید شعری را بخواند که خود به آن اعتقاد دارد و در واقع آن شعر باید به شکلی زبان حال او باشد پس از «مرد تنها» تعداد محدودی ترانه یعنی ترانه های «جمعه»،«هفته خاکستری»،«آیینه ها»(51-1350)را خواند و با افزایش تنشهای سیاسی در ایران در دهه پنجاه ترانه های «شبانه1» ،«خسته»، «سقف»،«گنجشگک اشی مشی»،«آوار»،«شبانه2» با اشعاری از احمد شاملو و شهیار قنبری و صدای فرهاد منتشر و تبدیل به سرود اتحاد مردم شدند.

یک روز بعد از انقلاب در ایران یعنی در روز 23 بهمن 1357 مرحوم «سیاوش کسرایی» ترانه «وحدت» را به اسفندیار منفردزاده می سپارد و در همان روز صدای فرهاد در ستایش آزادی و آزادگی در تلویزیون ملی طنین انداز شد.

پس از انقلاب فرهاد،خواننده انقلابی ،از ادامه کار منع و تقاضاهای چندباره او برای انتشار مجدد آثارش با مخالفت روبرو شد. البته در همین سالها که حتی از انتشار مجدد ترانه «وحدت» به بهانه «تکراری بودن» جلوگیری می شد شخص با نفوذی بدون کسب مجوز از خواننده،آهنگساز یا شعرای این ترانه ها آلبومی با نام وحدت و با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را راهی بازار کرد.

بالاخره سال 1372 پس از 15 سال آلبوم جدید فرهاد، «خواب در بیداری»،مجوز انتشار دریافت کرد و تبدیل به پر فروش ترین شد.
پس از انتشار «خواب در بیداری» ،فرهاد که از انتشار آلبوم بعدی خود در ایران نا امید شده بود در سال 1376 آلبوم «برف» را در ایالات متحده آمریکا ضبط و منتشر کرد و این آلبوم یک سال بعد در ایران منتشر شد. پس از انتشار آلبوم «برف»، فرهاد درصدد تهیه آلبومی با نام «آمین» که ترانه هایی از کشورها و زبانهای مختلف را در خود جای میداد ،برآمد.

از مهر ماه 1379 بیماری فرهاد جدی شد،اما فرهاد از حرکت بازنایستاد. آن روزها هیچ چیز جز مرگ نمی توانست او را از تهیه آلبوم «آمین» بازدارد ،که بازداشت
فرهاد پس از 2 سال معالجه در ایران و فرانسه ،در سن 59 سالگی روز نهم شهریور 1381 در شهر پاریس بر اثر بیماری هپاتیت درگذشت.

پیکر فرهاد در آغوش خاک آرامگاه Thiais پاریس خفته است

فرهاد رفت و در آرامگاهی که واقعا آرامگاه است هنوز لبخندی دلنشین بر لب دارد. و در جایی است که دیگر نه از نامش بلکه از شماره سنگ قبرش شناخته می شود!!

یادداشتم رو با حرف همیشگی فرهاد تموم می کنم که آخر تموم حرفاش اینو می گفت:
«
به امید باران و صلح!!»

در مهمانی آدم باشید !

در مهمانی آدم باشید !

 

1.     پیش از رفتن به مهمانی خودتان را تر و تمیز کنید. اگر به فکر آبروی خودتان نیستید به فکر آنها باشید که قرار است با شما روبوسی کنند.

2.     اگر می خواهید پیش از رفتن به مهمانی دوش بگیرید، برای این کار از عطر و ادوکلن استفاده نکنید. باور کنید آب مناسب تر است.

3.     برای میزبانتان گل ببرید؛ اما اگر وسعتان نمیرسد که از گل فروشی گل بخرید، از گلهای داخل پارک استفاده نکنید؛ چون ممکن است بلبل عاشق از بی کسی دق کند.

4.     قبل از وارد به خانه ی میزبانتان یا ا... بگویید. شاید آنها در خانه شان سر بریده داشته باشند.

5.     هنگام ورود به همه سلام کنید و با همه دست بدهید،مگر اینکه خانه ی میزبان در استادیوم آزادی باشد.

6.     به اتاق های خانه ی میزبان سرک نکشید. اینجا هم همان بحث سر بریده مطرح می شود.

7.     اگر سینی چای را جلویتان گرفتند، به صورت کسی که سینی را در دست دارد خیره نشوید. این عمل مربوط به مجالس خواستگاری است. آن هم تنها در سریالهای تلویزیونی.

8.     اگر پایتان بوی بد می دهد، فقط در مهمانی های دست جمعی شرکت کنید. این طوری کسی نمی فهمد که تولید کننده ی بوی باتلاق شما هستید.

9.     وقتی تلفن خانه ی میزبان زنگ می زند، شما گوشی را بر ندارید.

10.تلفن های خارج کشورتان را در مهمانی نزنید. امروز روز تکنولوژی پیشرفت کرده است و یک پرینت از مخابرات مایه ی آبروریزی آدمهای آویزن می شود.

11.اگر احیاناً در خانه ی میزبان سر بریده دیدید، به روی خودتان نیاورید.

12.هنگام خوردن غذا، صدای خفه کن دهانتان را روشن کنید.

13.اگر شک دارید که درآمد میزبانتان از راه حلال به دست آمده است یا نه، بنا را بر حلال بگذارید .

14.اگر یقین دارید که درآمد میزبانتان از راه حرام به دست آمده است، تا وقتی که در خانه ی او هستید چیزی نخورید؛ حتی اگر چیز اساسی و توپی باشد. مثال چیز اساسی و توپ: خوراک میگو، شکلات خارجی، پسته ی فرد اعلا و...

15.اگر در غذایتان مو پیدا کردید، آن را نبینید.

16.اگر میزبان فراموش کرده بود سر سفره آب بگذارد، وانمود نکنید که لقمه در گلویتان گیر کرده است و دارید خفه می شوید. مثل آدم از او بخواهید که کمی آب سر سفره بگذارد. قرار است آدم باشید دیگر.

17.اگر در مجلس ختم شرکت کرده اید، قیافه ای محزون به خود بگیرید و به چیزهای غم انگیزی مثل شب امتحان، وبا، کاندولیزا رایس فکر کنید.

18.اگر در مجلس عروسی شرکت کرده اید، چیزهای خوب را در ذهنتان مجسم کنید و به سریال طنز شبانه ی دیشب فکر نکنید.

19.اگر قرار است مهمان به خانه تان بیاید... خدا صبرتان بدهد.

20.اگر مهمان هایتان بیشتر از تعداد پیش بینی شده بودند، آنها را گزینش نکنید. خدا بزرگ است، بالاخره یه طوری می شود.

21.هنگام مهمانی رفتن، کسانی را که دعوت نیستند با خودتان همراه نکنید. درست است خدا بزرگ است؛ اما حیای شما کجا رفته؟

22.لقمه هایی را که مهمانانـتان بر می دارند در ذهنتان شمارش نکنید. مگر مغز شما کامپیوتر است؟ یک نفر را مسئول کنید که با ماشـین حساب، کل لقمه ها را جمع بزند و بعد تقسیم بر تعداد کند. این طوری معقول تر است، نه؟!

23.اگر مهمانتان از شهر دیگری آمده است، پس از صرف شام در باره ی راحتی و امکانات مناسب هتل های شهرتان حرف نزنید. مردم خر که نیستند، متوجه منظورتان می شوند.

24.زبانمان مو در آورد، شما را به جان عزیزانتان آدم باشید.

 

نکته سلامتی

نکته سلامتی

به جای ایبوپروفن روغن زیتون میل کنید

روغن زیتون در دنیا از پرفروش‌ترین روغن‌های مصرفی در تهیه غذا طی پنج سال گذشته بوده است. چرا که مردم از اثرات خارق‌العاده این روغن آگاهی داشته و سعی می‌کنند با استفاده از آن سلامت خود را تضمین کنند.

پیشینه روغن زیتون
روغن زیتون فرآورده‌ای است که ابتدا مردمان تمدن مینون (تمدنی یونانی در عصر برنز در نواحی مدیترانه‌ای) آن را تولید می‌‌کردند. چرا که این روغن برای آنها منشاء ثروت محسوب می‌‌شد. این مردمان گوشت له شده میوه زیتون را داخل مخزن ثابتی می‌‌ریختند و پس از مدتی روغن زیتون در قسمت بالا جمع می‌‌شد و آنها آب و بقیه مواد را از قسمت انتهایی مخزن خارج می‌‌کردند.
همچنین روغن زیتون که عصاره میوه زیتون است، یکى از محبوب‌ترین و شناخته شده‌ترین روغن‌هاى گیاهى است که نه تنها طعم خوبى دارد، بلکه سرشار از خاصیت است. چهار هزار سال پیش هم مصریان باستان خواص جادویى روغن زیتون را مى‌شناختند.
این روغن نه تنها در وعده‌هاى غذایى بلکه در پزشکى باستان هم جایگاه خاصى داشته است. از قرن دوازدهم میلادى به بعد دنیاى پزشکى غرب نیز به اهمیت روغن زیتون پى برد و این روغن جادویى هر روز محبوب‌تر و معروف‌تر شد.
ترکیبات شیمیایی زیتون
زیتون رسیده در حدود 30‌درصد روغن دارد. این روغن مخلوطی از اولیئک اسید Oleic acid، لینولئیک اسید Linolenic acid و پالمیتیک اسید Palmitic acid است. روغن زیتون مایعی است زلال به رنگ زرد روشن مایل به سبز یا زرد طلایی است که برای استخراج آن میوه‌ها را له کرده و در داخل کیسه‌ای می‌ریزند و سپس کیسه را تحت فشار قرار داده تا روغن آن خارج شود. البته از باقی‌مانده تفاله زیتون که روغن آن گرفته شده تحت اثر آب جوش، حرارت و فشار روغن زیتون معمولی را استخراج می‌کنند که ارزش روغن فشار اول را ندارد.
روغن‌های زیتون خالص را تنها با استخراج به طریق فیزیکی تهیه می‌‌کنند. روغن زیتون کاملا خالص، دارای ارزش غذایی بالایی بوده و برای سلامتی مفید است. این نوع روغن زیتون، مزه گل می‌‌دهد.
بیش از سه چهارم چربى موجود در روغن زیتون را اسیدهاى چرب اشباع نشده تشکیل مى‌دهند. اسیدهاى چرب اشباع نشده چربى‌هاى مفیدى هستند که در روغن‌هاى گیاهى مانند روغن آفتابگردان نیز یافت مى‌شوند.
به همین علت متخصصین تغذیه مصرف روغن‌هاى گیاهى را توصیه مى‌کنند.
مصرف روزانه دو قاشق غذا خوری (۲۳ گرم) روغن زیتون، خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی را کاهش می‌‌دهد که این امر به دلیل وجود چربی‌های اشباع نشده در این روغن است. بنابراین برای جلوگیری از ابتلا به این بیماری، بهتر است که به جای چربی‌های اشباع شده از روغن زیتون استفاده شود تا میزان مصرف کالری روزانه از حد لازم بیشتر نباشد.
همچنین روغن زیتون منبع غنی سدیم، ویتامین A و E و آهن است. رژیم غذایی کشورهای حوزه دریای مدیترانه که روغن زیتون یکی از مواد اصلی آن است، از مدت‌ها قبل برای سلامتی انسان از جمله کاهش خطر سکته مغزی، بیماری‌های قلبی، سرطان سینه، سرطان ریه و برخی از انواع فراموشی، مفید تشخیص داده شده است.
تازه‌های جدید روغن جادویی
نتایج تحقیق پژوهشگران آمریکایی نشان می‌دهد که روغن زیتون خالص دارای یک ماده شیمیایی طبیعی است که مانند یک داروی مسکن عمل می‌کند

 

 

هفت خان ازدواج!

هفت خان ازدواج!

جوانان باید با قهرمانى خود، مانند رستم از خوان هاى هفتگانه این راه دور
و دراز بگذرند و این طلسم هاى جادویى
را در هم بشکنند اگر تعجّب نکنید، این راه هم هفت خوانى دارد که عبارتند از:


1-
توقّعات نامحدود و رؤیایى، توقّعات دختران از پسران، و پسران از
دختران و پدران و مادران از هر دو.

2-
اشکال تراشى هاى بى مورد بسیارى از پدران و مادران و اقوام و فامیل و
دوستان و آشنایان.

3-
مهریه هاى سنگین و کمرشکن.

4-
تشریفات زاید مربوط به مراسم ازدواج و هزار گونه

«
مقدّمات» و «مخلفات» و چشم و هم چشمى هاى کشنده.

5-
ایرادگیرى در هم طراز بودن و هم شأن بودن دو خانواده!

6-
عشق هاى آتشین و غیر قابل کنترل و در عین حال حساب نشده.

7-
وسواس خارج از حدّ و عدم اعتماد و ایمان به عدم خیانت یکدیگر در آینده.

هنگامى که در این مشکلات هفتگانه مى اندیشیم مى بینیم بیشتر آنها مربوط
به متن مسأله ازدواج نیست و هر چه هست مربوط به حواشى و زواید آن است

 

بیل گیتس ایرانى چگونه پولدار شد

بیل گیتس ایرانى چگونه پولدار شد

 

امیدیار در حال حاضر ثروتمندترین ایرانى است و در لیست ثروتمندترین ساکنان آمریکا هم مکان بیست و هفتم را به خود اختصاص داده است.

ایران- در دورانى که دیگر کمتر از معجزه اقتصاد نوین یاد مى شود، یک ایرانى مقیم آمریکا باعث شده تا هنوز هم اعتبار دست اندرکاران اقتصاد نوین و آینده آن حفظ شود. طى دهه نود چنان اقتصاد نوین همه کس و همه چیز را متوجه خود ساخت که همگان باور کردند به زودى ساختارهاى سنتى اقتصاد و صنعت تحت تأثیر آن بسیار کمرنگ و کم رونق خواهند شد.

رشد سرسام آور اینترنت و شرکت هاى نوپاى اینترنتى حتى نوعى فرهنگ جدید را در بین مدیران و فعالان اقتصادى ایجاد کرد. این فرهنگ از پوشش و لباس گرفته تا نحوه حرف زدن و فکر کردن را تحت تأثیر خود قرار مى داد.

به عنوان مثال در بسیارى از شرکت هاى نوین و نوپا لباس رسمى از کت و شلوار و کراوات به یک تى شرت و شلوار ساده بدل شد. مدیران شرکت هاى اینترنتى که یک شبه ثروتمند شده بودند، معتقد بودند بین فضاى سنتى خانه و محیط شرکت نباید مرزى گذاشت و لباس خانه و محل کار باید تا حد ممکن نزدیک به هم باشد تا بدین ترتیب مرز میان کار و «بقیه زندگى» از میان رفته و مرز هاى کار و اداره از میان بروند.

در دوران ریاست جمهورى بیل کلینتون رشد بسیار بالا و بى سابقه بورس این تحول را مضاعف کرد. اما اکنون خبر چندانى از آن سرو صداها و جار و جنجال هاى خیره کننده نیست. بااین حال پى یرامیدیار بیش از هر کس دیگرى باعث مى شود تا تصور گذشت از اقتصاد نوین حفظ شود. این مرد ایرانى الاصل با بنیان نهادن سایت حراج اینترنتى Ebay به یکى از سردمداران اقتصاد نوین بدل شده است.

قصه از کجا شروع شد

همانند بسیارى از داستان هاى موفقیت آمیز در رشته اینترنت داستان سایت Ebay هم در یک اتاق نشیمن آغاز شد. پیرامیدیار که تخصص وى در زمینه برنامه سازى رایانه اى است در اوقات فراغت خویش و در اتاق نشیمن خانه اش چند سایت اینترنتى را تحت یک مجموعه واحد و با آدرس http://www.ebay.com/ گرد آورده و اداره مى کرد. یک بار وقتى که تعطیلات آخر هفته اش طولانى شد تصمیم گرفت جایى را براى برگزارى حراج در اینترنت شکل دهد. وى این کار را انجام داد و حاصل کارش را «حراج شبکه» نامید. براى آن که کارایى سایت خود را امتحان کند یک دستگاه سوراخ کن لیزرى را که ایراد فنى هم داشت به حراج گذاشت دو هفته بعد این دستگاه به قیمت ۱۴ دلار حراج شد. بدین ترتیب اولین کالا در این سایت حراج شد و رسماً سایت مذکور آغاز به کار کرد. این اتفاق در سال ۱۹۹۵ روى داد و از آن به بعد چنان رشدى در Ebay پدید آمد که وضعیت فعلى آن با شرایط سال ۱۹۹۵ اصلاً قابل مقایسه نیست. سایت مذکور پس از شکل گیرى در سال ۱۹۹۵ تا مدتى با همان نام «حراج شبکه» فعالیت مى کرد. پس از مدتى امیدیار نامش را تغییر داد و آن را Ebay نامید. ایده تشکیل این سایت به گفته خود امید یار خیلى ساده و البته ایده آلیستى بود: «از طریق اینترنت مى توان بازارى کامل و جامع ایجاد کرد که در آن وضعیت عرضه و تقاضا براى همگان شفاف و روشن باشد.» اخیراً مصاحبه اى از امیدیار چاپ شده که وى طى آن با یادآورى آن دوران مى گوید: «مى خواستم چیزى متفاوت انجام داده باشم تا هر فرد خود به تنهایى بتواند هم تولید کننده و هم مصرف کننده باشد.» به تازگى هم یک نویسنده آمریکایى به نام آدام کوهن کتابى را با نام یى بى (Ebayمن) منتشر ساخت که در آن به رموز موفقیت امیدیار و سایتش پرداخته است. به اعتقاد کوهن، امیدیار خیلى زود دریافت که ایده ساده اش یعنى همان چیزى که چند سطر بالاتر از آن یاد کردیم مى تواند بسیار موفقیت آمیز باشد و ثروت کلانى را نصیب وى سازد. او ابتدا کارش را براى تفریح و سپرى کردن اوقات فراغت انجام مى داد اما همین سرگرمى بدل به شرکتى با رشد فوق العاده بالا شد. دو سال بعد از آن که اولین حراج در سال ۱۹۹۵ صورت گرفت شرکت به حدى رشد کرده بود که روزانه بیش از یک میلیون نفر از سایت Ebay بازدید مى کردند.

بزرگ ترین فروشگاه دنیا

رشد این شرکت اینترنتى و سایت آن به حدى بالا است که امروز دیگر هیچ فروشگاهى را چه در میان سایت هاى حراج اینترنتى و چه در میان لیست بزرگترین فروشگاه ها و سوپر مارکت هاى جهان نمى توان با آن مقایسه کرد. هیچ فروشگاهى را نمى توان در دنیا پیدا کرد که میزان خرید و فروش کالا در آن به اندازه این سایت اینترنتى باشد. امروز به طور متوسط روزانه ۱۲ میلیون عدد کالا در سایت Ebay به فروش مى رود. تعداد مشتریان ثبت شده Ebay هم ۱۴۴ میلیون نفر است. به عبارت دیگر ۱۴۴ میلیون نفر از مردم کره زمین مشتریان رسمى و دائم آن محسوب مى شوند. یکى از بهترین سال هاى امیدیار و سایتش سال ۱۹۹۷ بود که در آن سال بالاترین رشد این فروشگاه اینترنتى به دست آمد. در آن سال همچنین اولین مدیران شرکت منصوب شدند. امیدیار در همین سال هم تصمیم گرفت که براى تداوم رشد شرکتش مدیران با تجربه را وارد Ebay کرده و خود نقش مشاور و «رئیس در سایه» را برعهده گیرد. او در تأسیس شرکت یک شریک زیرک هم داشت: جف اسکول. اسکول نیز این دیدگاه امیدیار را قبول داشت که اگر چه ایده وى بسیار خوب بوده اما آنها خود به تنهایى نمى توانند در اقتصاد پر رقابت امروز هر کارى را انجام دهند. این دو مدیرى را به ریاست شرکت خویش برگزیدند که هنوز هم ریاست Ebay را برعهده دارد. وى که مگ ویتمن نام دارد اندکى پس از آغاز ریاست خود، توانست در سال ۱۹۹۸ Ebay را با موفقیت وارد بورس سازد. حضور موفق Ebay در بورس ثروت بنیانگذار آن یعنى امیدیار را چند برابر کرد. در آن زمان دیگر ایده ساده مرد جوان موجب پدید آمدن بزرگ ترین فروشگاه و مرکز حراج دنیا شده بود. آدام کوهن که براى نوشتن کتاب خود اجازه یافته بود تمامى سوراخ ها و گوشه هاى نادیده شرکت را مورد بررسى قرار دهد، در کتاب خودمصاحبه هاى متعددى با امیدیار و تعداد زیادى از پرسنل شرکت انجام داده و حتى نظرات سرمایه گذاران را هم جویا شده است. وى در پایان تمامى این اقدامات نتیجه مى گیرد که در میان شرکت هاى بزرگ دنیا، نهاد اداره کننده سایت Ebay یکى از کم تنش ترین هاى آنهاست. او یکى از دلایل این امر را نوع نگاه و رفتار مدیریتى امیدیار مى داند. وى خود نیز طى مدت تحقیقات خویش به یکى از شیفتگان و طرفداران سرسخت امیدیار و سایت وى بدل شده است. لذا تقریباً تمام کتابش که بیش از ۳۰۰ صفحه است صرف تعریف و تمجید از مرد جوان شده است.

مشابهت با بیل گیتس

بسیارى معتقدند آن کارى که امیدیار انجام مى دهد نمونه مشابهى است با عملکرد غول نرم افزارسازى دنیا یعنى بیل گیتس و شرکت وى- مایکروسافت. هر دوى اینها در عالم رایانه سیر مى کنند و هر دو نیز انحصارگرند. گیتس در رشته نرم افزارسازى قدرت بلامنازع دنیاست و او از این جایگاه نیز به هر وسیله اى که شده دفاع مى کند- ولو با شیوه هاى نه چندان اخلاقى. مخالفان سایت Ebay و شخص امیدیار هم مى گویند همه چیز آن پول و مسائل مادى است و آنقدر بر این امر اصرار مى شود که حتى حاضرند برخى موضوعات و پیش شرط هاى لازم را نادیده بگیرند. در حال حاضر مى توان گفت Ebay تنها سایت جدى حراج در اینترنت است و سایرین در مقابل آن به هیچ وجه مجالى براى فعالیت ندارند. امیدیار در مقابل این مخالفان بارها کوشیده با یک عبارت خاص و کلى جواب بدهد: «انسان اساساً موجود خوبى است. اگر به او فرصت خوب عمل کردن داده شود عموماً رفتارش نیز خوب خواهد بود.» در بسیارى از صفحات اینترنتى مرتبط با Ebay وى همین عبارت را هم به صورت یک پند اخلاقى در گوشه اى از صفحه آورده است.

زندگى خصوصى

امیدیار به رغم مشابهت در رفتار به بیل گیتس برخى ویژگى هاى جالب دارد. غالباً لباس ساده به تن دارد و در اغلب عکس هایى که از وى به چاپ مى رسد کراوات و کت و شلوار نپوشیده است. پیراهن معمولى و کاپشن چرمى ظاهراً لباس هاى محبوبش هستند- درست مثل مدیران اقتصاد نوین.

در سایت اینترنتى شخصى خویش که در آن با مخاطبان و علاقه مندان پیغام رد و بدل مى کند، خودش را چنین معرفى کرده است: «من بیشتر عمرم فردى طرفدار تکنولوژى بوده ام. اگر چه شهرتم به واسطه ابداع Ebay است. اما سعى ام بر آن است که دنیا را به مکانى بهتر بدل کنم

امیدیار در حال حاضر ثروتمندترین ایرانى است و در لیست ثروتمندترین ساکنان آمریکا هم مکان بیست و هفتم را به خود اختصاص داده است. البته به رغم بحث ایرانى بودن وى، تنها یکى از والدینش ایرانى است و خودش هم در پاریس به دنیا آمده.

در سال ۱۹۶۷ یعنى زمانى که خانواده اش در پاریس زندگى مى کردند، به دنیا آمد. پس از آن پدرش براى تحصیل در رشته فیزیک عازم مریلند آمریکا شد تا در دانشگاه جان هاپکینز رشته محبوبش را دنبال کند.

پى یر امیدیار که به همراه پدر و مادرش به آمریکا رفته بود طى دوران دبیرستان عاشق رایانه شد. بالاخره هم توانست در سال ۱۹۸۸ در رشته رایانه از دانشگاه «تافتس» فارغ التحصیل شود. پس از فارغ التحصیلى در شرکت اپل (Apple)- سازنده رایانه- مشغول به کار شد. طى همین دوران با خانمى به نام پاملا آشنا شد و مدتى بعد هم با وى ازدواج کرد. جالب است بدانید که خانم پاملا نیز فامیل خود را به امیدیار تغییر داده است.

این زوج همانند بیل گیتس و همسرش اعلام کرده اند که قصد دارند طى سال هاى آینده بخش عمده ثروت خود را خرج کنند. آنها گفته اند که تابیست سال آینده به جز یک درصد از ثروتشان بقیه آن را خرج مى کنند.

امیدیار چندان علاقه اى به موضوعات سیاسى ندارد و معمولاً در مورد ایران نیز اظهار نظر چندانى نمى کند. او چند سال قبل بخشى از ثروت خود را در سایت گوگل که بزرگ ترین موتور جست و جوى دنیاست سرمایه گذارى کرد. چند ماه قبل ورود موفق گوگل به بورس باعث شد تا از این رهگذر نیز مبلغ کلان دیگرى نصیبش شده و باز هم بر ثروتش افزوده شود. مى گویند کسى تاکنون چهره او را بدون ریش ندیده است.