**خواستگاری خر!**
خری امد به سوی مادر خویش
بگفت مادر چرا رنجم دهی بیش
برو امشب برایم خواستگاری
اگر تو بچه ات رو دوست داری
خر مادر بگفتا ای پسر جان
تو را من دوست دارم بیشتر از جان
ز بین این همه خرهای خوشگل
یکی را کن نشان چون نیست مشکل
خرک از شادمانی جفتکی زد
کمی عرعر نمود و پشتکی زد
بگفت مادر به قربان نگاهت
به قربان دو چشمان سیاهت
خر همسایه را عاشق شدم من
به زیبایی نباشد مثل او زن
بگفت مادر برو پالان به تن کن
برو اکنون بزرگان را خبر کن
به آداب و رسومات زمانه
شدند داخل به رسم عاقلانه
دو تا پالان خریدند پای عقدش
به افسار طلا با پول نقدش
خریداری نمودند یک طویله
همانطوری که رسم است در قبیله
خر عاقد کتاب خود گشایید
وصال عقد ایشان را نمایید
دوشیزه خر خانوم آیا رضایی؟
به عقد این خر خوش تیپ درآیی
یکی از حاضرین گفتا به خنده
عروس خانوم به گل چیدن برفته
برای بار سوم خر پرسید
که خر خانم سرش یکباره چرخید
خران عرعر کنان شادی نمودند
به یونجه کام خود شیرین نمودند
به امید خوشی و شادمانی
برای این دو خر در زندگانی
چگونه یک دختر را بخندونیم؟
قبل از این که شروع کنم این رو تذکر بدم که دلیلی که اکثر مرد ها از خندوندن نتیجه مثبت نمی گیرن اینه که سعی می کنن با گفتن جوک دخترها رو بخندونن. در حالی که خنده ای که در اینجا مورد نظر ماست خنده ی حاصل از داشتن یک شخصیت با مزست. برای مثال چارلی چاپلین برای خودش یک شخصیت خلق کرده بود که بامزه بود کاراش (خجالتی و دست و پا چلفتی در عین حال زرنگ و ... ) شما هم باید برای خودتون یک شخصیت خلق کنید که جذاب و خنده دار باشه ولی مطمئنا دست و پا چلفتی مورد نطر ما نیست.
با کارهایی بهتون می دم می تونید یک شخصیت بامزه خلق کنید و در عین خنده دار بودن جذاب هم باشید
تا می تونید در مورد مسایل مختلف مربوط به دختر زیاده روی کنید. مثلا یه دختری بهتون میگه وای چقدر موام بد شده امشب (داره ناز می کنه که شما بگید نه خیلی هم قشنگه)! و شما هم می گید : من نی خواستم بروت بیارم ولی آره خیلی بد شده. همونجا احتمالا دختره میخنده و یک وشگونی ازتون می گیره و شما هم می تونید اینو براش دیگه تا آخره اون شب داستان کنید و همش بگید وای همه دارن مواتو نگاه می کنن! حالا چی کار کنیم و یا مثلا من خجالت می کشم با این موا با تو راه برم و
تا اون جا که می تونید سعی کنید متهمش کنید می خواد شمی رو بلند کنه! دختر . مثلا اگه گفت دیگه دیره و من باید برم خونه بگید ولی من باهات نمیام و اون می گه نه گفتم تو بیا گفتم من می خوام برم خونه و شما هم که انگار کرید می گید ای بابا ما هنوز همدیگرو درست نمیشناسیم و تو می خوای منو ببری خونت. عجب دور و زمونه ای شده ها و ...
حرفاشو سو تعبیر کنید. مثلا اگر داشت بهتون می گفت مثلا با هم شام درست کنیم و برگشت گفت: ''''''''بکنیم یا نه''''''''؟
همین حرفشو به شوخی بگیرید.
زیادی لبخند نزنید و به جوکهای خودتون نخندید.
احساساتشو لطیف مسخره کنید؟ مثلا : می گه وای واقعا از اینکه مردم بقل دستم سیگر بکشن متنفرم! بگید: حالا واقعا نسبت به این کار چه احساسی داری؟
این ها رو با جوک ها و تیکه های با مزه تون قاطی کنید، حتما نتیجه می ده
امیدوارم تو سال جدید به همه چیزایی که میخواین برسین (البته به همش نه چون پرو میشین هی گیر میدین بهم که واستون ارزو کنم)
این پست هم در مورد پسراست....
******
پسر ایرونی تا وقتی سه سالش بشه دوست نداره هیچکس بغلش کنه.وقتی یه زن یا یه دختر ماچش می کنه گونه هاش قرمز می شه و خجالت می کشه ، ولی با رسیدن به سن چهار سالگی ذات پلید پسر ایرونی شروع به خودنمایی می کنه . مرتب خودشو به بهونه های مختلف می ندازه تو بغل زنا و دخترا . دنبال یه بهونه س که یه دخترو بوس کنه یا یه زن بوسش کنه .
به شیش سالگی که می رسه دیگه نمی ذاره باباش حمومش کنه . برعکس سعی می کنه خودشو به مادرش بچسبونه ، بلکه با خودش ببردش حموم . به سن ده سالگی که می رسه شروع می کنه استفاده از ژیلت یازده بار استفاده شده باباش . هی این ژیلتو می کشه رو صورتشو کیف می کنه که مرد شده . دوازده سالش که شد نمی دونه چرا دلش می خواد با دخترای فامیل بازی کنه .
سیزده چهارده سالش که شد فکر میکنه خیلی خوش تیپه . خیال می کنه مامانش اونو از روی مدل "آلن دلون" زائیده . مرتب تو خیابون راه می ره و دخترا رو نگاه می کنه و کم کم با بالاتر رفتن سن ، کمرش پایین تر میاد و دکمه یقه پیرهنش به سگک کمربندش نزدیک تر می شه(نکته کنکوری) .
شونزده هفده سالگی دیگه یه چیزایی یاد گرفته . می دونه واسه بیرون رفتن باید لباس عجیب بپوشه . مثلا یه پیرهن نارنجی که رو سینه ش عکس یه جمجمه س می پوشه . رو کمرش نوشته : Just do it! (نکته فوق کنکوری) . وای وای وای... نگو خواهر... ...(این قسمت حذف شده و تو کنکور نمیاد) دیگه همین دیگه . آها... با بچه ها که می ره بیرون اسمش عوض می شه ، مثلا اگه اسمش سعید یا علی یا احمد یا جواد باشه تبدیل می شه به : دیوید ، جک ، زاپاس ، تمساح ، سرنتی پیتی ، حامی بچه ها(به یاد دایی احمد) ، خرچنگ ، یا بی بی...این قسمتم سانسور شده تو کنکور نمیاد
هجده نوزده سالگی می فهمه یه جایی به اسم پاتوق وجود داره که با رفقا توش جمع بشن . وای به حال اون دختر بدبختی که از کنار پاتوق رد بشه . بلایی سر دختره میاره که ......کم کم یاد می گیره که دختر یعنی جنس لطیف . نباید مث تاتارا طرفش رفت . باید طوری با لطافت رفت طرفش که نفهمه می خوای گازش بگیری . باید با ملایمت رفت جلو و مخشو زد . فکر می کنه اگه خودشو آرایش کنه دخترپسند می شه . پس اول از همه موهاشو بلند می کنه . بعد یا موهاشو "فر شیش ماهه" می زنه یا "گلت" می کنه . بعدشم یه دمب اسبی و... تمام . دخترکش شد اروای عمهاش.
"هدف ما جلب رضایت شماست"
این شعارو سرلوحه کارش قرار می ده و می ره بوتیک یه جعبه لوازم آرایش می گیره صد و سی تومن . بار اول دوم چون بلد نیست زیر ابرو برداره زیر و بالا رو با هم برمی داره و اصلا ابرو نمی ذاره . ولی خوب از اونجا که "انسان جایزالخطاست" اونم اینقدر تمرین می کنه تا کم کم یاد می گیره. سفید کننده می زنه به چه سفیدی... ریمل می زنه به چه سیاهی... رژ می زنه به چه قرمزی... می شه مث کلاه قرمزی...
موهاشو که دمب اسبی می کنه سه تارو از سمت چپ و پنج تارو از سمت راست آزاد می کنه و می ندازه رو صورتش . اون دوتا تارموی اضافی سمت راستم حکایت داره . نماد خودشه و دختری که انشالا اونرو باهاش آشنا می شه . عشقه دیگه...چه می شه کرد ؟
یه زنجیر طلا گردنش می ندازه اونقدر پهن که آدمو یاد قلاده سگای "ژرمن شپرد" می ندازه . یه دستبند می ندازه دستش که چنان جرینگ جرینگ می کنه که آدمو یاد زنگوله "بزغاله های شبیه سازی شده به دست پژوهشگران توانمند ایرانی" می ندازه . بعد که کامل شد می ره سر مسیر وایمیسه . واسه شروع کار سعی می کنه مخ دخترای پنجم دبستانی و اول راهنمایی رو شیربرنج کنه . بعد کم کم ارتقا می گیره و می ره سر مسیر دبیرستانیا .
اولش فقط با یکی دوست می شه ولی کم کم می فهمه هر چیزی یه زاپاس لازم داره ، پس می ره دنبال یه زاپاس واسه دوست دخترش... و از اونجایی که فکر می کنه هر چیزی یه زاپاس می خواد ، واسه زاپاسشم میره دنبال زاپاس و...
اگه قیافه داشته باشه (پسره رو می گم) نونش تو روغنه . دخترا رو مجبور می کنه براش خرج کنن . ولی وای به حال اون بیچاره بدقیافه . مجبوره واسه دوست دختراش مرتب پیاده بشه... که ولش نکنن .
می گذره و می گذره و می گذره تا کم کم می فهمه عاشق یکی از دخترا شده . از اونجا که آقا پسر خیلی حرفه ای تشریف داره شروع می کنه به آمار گرفتن از دختره که می بینه بله... آمار طرف پاکه و خانم از برگ گل پاک تره و قبلا با هیچکس دوست نبوده . شروع می کنه دوست دختراشو دور انداختن که فقط با همین یکی که عاشقشه بمونه . شروع می کنه واسه دختره خریدن کادو ، هدیه ، انگشتر ، تاپ ، شلوار ، روسری... می گذره تا اینکه یه روز زنگ می زنه گوشی "خانم بچه ها" می بینه "حاج خانم" جواب نمی ده . چن روزی زنگ مرتب زنگ می زنه و جواب نمی گیره . بخاطر دوری و بی خبری از عشقش مریض می شه . می برنش بیمارستان... که می فهمن بله... آقا ایدز داره . وقتی از بیمارستان میاد بیرون نتیجه گیریش از اتفاقات گذشته اینه : یه دختر عاشقم کرد ، خرم کرد ، مریضم کرد ، بدبختم کرد ، ولم کرد . و اون طرف معادله رو اینجوری می نویسه : دخترا رو عاشق خودم می کنم ، خرشون می کنم ، مریضشون می کنم ، بدبختشون می کنم ، ولشون می کنم
...
نمیدونم این مطلب طنز بود یا واقعیت؟
ولی همیشه طنزها از واقعیت ریشه میگیرن
امیدوارم شما ها حواستونو خوب جمع کنین
? فرهنگ لغت طنز ایرونی
ادب : یعنی کمک به یک خانم زیبا در عبور از خیابان حتی اگر به کمک احتیاج نداشته باشد
ازدواج : قمار زندگی است و در قمار معمولا برد با کسی است که بیشتر تقلب کند
الکل : مایه گرانبهایی که همه چیز را محفوظ نگاه می دارد مگر اسرار را
اوراقچی : تنها موجودی که زنها را بهترین رانندگان دنیا میدان
ایده آل : شوهری که بتواند با زنش بهمان دقت و ملایمتی که در مورد اتومبیل تازه اش دارد رفتار کند
زوج ایده آل : شوهر کر و زن لال
بوسه : تصادفی که فقط یک سیلی به آدم ضرر می زند
بیست سالگی : دورانی که پسر ها دنبال معشوقه می گردند دختر ها دنبال شوهر
چشم : عضویکه چشم چرانها با آن ارتزاق می کنند
خسیس : کسی که وقتی خانه اش آتش می گیرد برای اینکه پول تلفن ندهد تا اداره آتش نشانی بدود
خوش بین : مردی که تصور کند وقتی زنی پای تلفن خداحافظی کند گوشی را خواهد گذاشت
دست : عضوی که در سینما نزد صاحبش بند نمی شود
دوران تجرد : دورانی که معمولا برای مردها بعد از ازدواج شروع می شود
رفیق : کسی که همیشه به شما مقروض است
سوءظن : سعی در دانستن چیزیکه بعدا" انسان آرزو می کند ای کاش آنرا نمی دانست
سینما : جایی که پشت سر شما حرف می زنند
عشق : دردسری که برای فراموش کردن آن باید عشق تازه تری پیدا کرد
سرخ پوست : مرد خوشبختی که وقتی زنش اورا می بوسد صورتش ماتیکی نمی شود
سنجاق قفلی : تنها قفلی که بدون کلید باز می شود
مرد مجرد : کسی که هنوز عیوبی دارد که خود نمی داند
معجزه : دختر خانمی که زنگ آخر جیم شود و به سینما نرود
موش : خانم هایی که نصفه شب به جیب شوهر هایشان شبیخون می زنند
هالو : شوهری که دستکش ظرفشویی را بجای اندازه دست خودش اندازه دست زنش بخرد
بیچاره آقایون
- مردها مثل « مخلوط کن » هستند
در هر خانه یکی از آنها هست ولی نمیدانید به چه درد میخورد
- مردها مثل « آگهی بازرگانی » هستند
حتی یک کلمه از چیزهائی را که میگویند نمیتوان باور کرد
- مردها مثل « کامپیوتر » هستند
کاربری شان سخت است و هرگز حافظه ای قوی ندارند
- مردها مثل « سیمان » هستند
وقتی جائی پهنشان میکنی باید با کلنگ آنها را از جا بکنی
- مردها مثل « طالع بینی مجلات » هستند
همیشه به شما میگویند که چه بکنید و معمولاً اشتباه می گویند
- مردها مثل « جای پارک » هستند
خوب هایشان قبلا" اشغال شده و آنهائی که باقی مانده اند یا کوچک هستند یا جلوی درب منزل مردم
- مردها مثل « پاپ کورن » ( ذرت بو داده ) هستند
بامزه هستند ولی جای غذا را نمی گیرند
- مردها مثل « باران بهاری » هستند
هیچوقت نمیدانید کی می آیند ، چقدر ادامه دارد و کی قطع میشود
- مردها مثل « پیکان دست دوم » هستند
ارزان هستند و غیر قابل اطمینان
- مردها مثل « موز » هستند
هرچه پیرتر میشوند وارفته تر میشوند
- مردها مثل « نوزاد » هستند
در اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته می شوید
دختر شدن در 5 دقیقه |
اگر شما پسری هستید طالب قرتیبازیهای دخترانه!، نکات زیر را جهت دختر شدن، البته به طور آزمایشی، رعایت کنید: ابتدا باید ریش و سبیل خود را، البته اگر دارید، (ریش و سبیلو میگم بابا!) به سطل خاکروبه بسپارید. هر چند که با زدن سبیل خود، نمیتوانید درست راه بروید! اکنون نوبت آن است که تغییراتی چند در سر و صورت خود به وجود آورید. از جمله ابروها را صفا دهید! که البته این نکته امروزه لازم به ذکر نمیباشد. زیرا شما معمولا از قبل، این کار را کردهاید! حالا به سراغ لوازم آرایشی مادر یا احیانا خواهر خود بروید. سعی کنید قوطی کرم پودر را روی صورت خود خالی کنید! در آخر یک مانتو که از شدت تنگی به کیسهی مارگیری شباهت دارد به تن کنید. هر چه تنگتر، اندام ضایع شما زیباتر! روسری ترجیحا تیتیش خود را سر کنید و آماده خروج از خانه شوید. کفش پاشنه بلند در اینجا نقش مهمی ایفا میکند. هر چند که شما با پوشیدن یک کفش پاشنهدار مثل شترمرغ راه خواهید رفت! حالا شما در خیابان هستید! هنگام راه رفتن سعی کنید به کل بدن خود پیچ و تاب بدهید! بهتر است برای بهتر قر دادن، مدام آهنگ بابا کرم را با خود زمزمه کنید! و نکته بسیار بسیار مهم «عشوه شتری» است! شما باید سعی کنید برای کل ملت که در خیابان هستند پشت چشم نازک کنید! اگر کسی احیانا از شما ساعت پرسید، صدای دورگه و ناهنجار خود را کش دار کنید: ببخشید خانوم، ساعت چنده؟ اییییییییییش! دو و ربــــــــــع! واااااه! شما هنگامی که در خیابان راه میروید لغات عاشقانه بسیاری را میشنوید و مسلما حال میکنید! به منظور جلوگیری از حال کردن بسیار شما با دختر شدن، از ادامه این آموزش معذورم |
چگونه سره حرف رو با دخترا باز کنیم |
من واقعا نمی دونم چرا شماها می خواین یاد بگیرین چجوری میشه سره حرف رو باز کرد؟! مگه حرفه بدبخت به شما چه کار کرده که می خواید سرشو باز کنید. اقلا تهش .... خوب دیگه لوس بازی بسه بریم سره مطلب..... این طور که بوش میاد خیلی ها تون با سر صحبت رو باز کردن با دخترها مشکل دارید. براتون گفتم همون کارو بکنید که اگر طرف پسر بود می کردید . معلوم شد که در مورد پسرها هم همین مشکل رو دارید. خوب این هم راه حل ... برای این که شروع به صحبت با کسی کنید سه راه وجود داره: 1. در مورد یه چیزی سوال بپرسید. مثلا: توی یک نمایشگاه هستید - چه فکر می کنید راجع به این اثر؟ 2. راجع به یه چیزی نظرتون رو بیان کنید. مثلا: توی صفه سینما هستید - عجب صفه طولانی ای، هیچ فکر نمی کردم "فلان فیلم" انقدر طرفدار داشته باشه. 3. یک حقیقی رو بیان کنید. مثلا: اتوبوس دیر کرده یا چه قدر امروز سرده. موضوع هر یک از این سه مورد بسته به شرایطی که درش هستید فرق می کنه. ولی تا اونجا می تونید موضوعاتی رو انتخاب کنید که در طرف مقابل ایجاد علاقه کنه. تدکر: درسته که شما باحال ترین و با نمک ترین و خوشتیپ ترین آدم هستید و خلاصه خیلی کارتون درسته. ولی لطفا سعی کنید سوژه ی صحبت راجع به خودتون نباشه. باور کنید آدم های غریبه اونقدر که شما به خودتئن علاقه مندید به شما علاقه مند نیستند. ولی نکته ی جالب اینجاست که اونها هم به همین اندازه به خودشون علاقه مندند. نتیجه گیریه علمی این که اگر سوژه ی صحبت به نحوی به اونها ارتباط پیدا کنه شانس موفقیت بیشتری دارید. همونطور که در بالا می بینید بدترین نوع شروع بیان کردن یک حقیقته مثله این که هوا چه سرد شده امروز. دوتای دیگه هر دو خوبن. اگر از سوال کردن استفاده می کنید سعی کنید هی پشته سره هم سوای هایی که جواب کوتاه می خوان نپرسید که تبدیل به بازپرس می شید. سوال های چرا و بپرسید که پاسخ های بلند نیاز دارن. حقیقته نه چندان شیرین: از کله آدم هایی که سعی می کنید سره حرفو باهاشون باز کنید 20 درصد محلتون نخواهند داد. این طبیعیه. ناراحت نشید و خودتو نبازید. مخصوصا اگر انقدر بد شانس بودید که از صد تا آدمی می خواید برین سراغشون بیست های اولشون از این گروه یبس ها باشن. به 80 نفره بعدی فکر کنید. شجاع باشین. می خواستین با طرف حرف بزنید تحویلتون نگرفته. آسمون که به زمین نیومده |
فرق پول گرفتن دختر ها و پسر ها |
پسرها: ۱- با ماشین میرن سراغ بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک ۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن ۳- کد رمز رو میزنن و مبلغ درخواستی رو وارد میکنن ۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن دخترها: ۱- با ماشین میرن دم بانک ۲- توی آینه آرایششون رو چک میکنن ۳- به خودشون عطر میزنن ۴- احتمالا" موهاشون رو هم چک میکنن ۵- توی پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن ۶- توی پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن ۷- بلاخره ماشین رو پارک میکنن و میرن دم دستگاه عابر بانک ۸- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن ۹- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه ۱۰- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون ۱۱- دنبال کارت عابر بانکشون میگردن ۱۲- کارت رو وارد دستگاه میکنن ۱۳- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یادداشت کردن میگردن ۱۴- کد رمز رو وارد میکنن ۱۵- ۲ دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن ۱۶- کنسل میکنن ۱۷- دوباره کد رمز رو میزنن ۱۸- کنسل میکنن ۱۹- به دوست پسرشون زنگ میزنن که طریقهء وارد کردن کد صحیح رو براشون بگه ۲۰- مبلغ درخواستی رو میزنن ۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده ۲۲- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن ۲۳- دستگاه ارور (خطا) میده ۲۴- بیشترین مبلغ ممکن رو درخواست میکنن ۲۵- انگشتاشون رو برای شانس روی هم میذارن ۲۶- پول رو میگیرن ۲۷- برمیگردن به ماشین ۲۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن ۲۹- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن ۳۰- استارت میزنن ۳۱- پنجاه متر میرن جلو ۳۲- ماشین رو نگه میدارن ۳۳- دوباره برمیگردن جلوی بانک ۳۴- از ماشین پیاده میشن ۳۵- کارتشون رو از توی دستگاه عابر بانک برمیدارن ۳۶- سوار ماشین میشن ۳۷- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده ۳۸- آرایششون رو توی آینه چک میکنن ۳۹- احتمالا یه نگاهی هم به موهاشون میندازن ۴۰- راه میفتن و میندازن توی خیابون اشتباه ۴۱- برمیگردن ۴۲- میندازن توی خیابون درست ۴۳- پنج کیلومتر میرن جلو ۴۴- ترمز دستی رو آزاد میکنن (میگم چرا انقدر یواش میره ها!) ۴۵- به حرکت ادامه میدن |