اقتصاد و دو گاو
اقتصادهندی!!!
دو تا گاوماده دارید اونها رو میپرستین وعبادت میکنید.
اقتصادپاکستانی!!!
هیچ گاوی ندارین...ادعا میکنید که گاوهای هندی مال شماست...از امریکا طلب کمک مالی میکنید از چین طلب کمک نظامی میکنید...از انگلیس هواپیما جنگی...از ایتالیا توپ و تانک...از آلمان تکنولوژی.با تمام این امکانات میرید گاوها رو میخرین وبعد ادعا میکنید که توسط جهان مورد استثمارید.
اقتصاد چینی!!!
دو تا گاو ماده دارین 300 نفر ادم دارین که گاوارو میدوشن بعد ادعا میکنیدکه سیستم استخدامی و شغلی کاملی دارین و تولیدات گاویتون در سطح بالایی قرار داره و هرکس هم که امار واقعی رو بیان کنه بازداشت میکنید.
اقتصاد ژاپنی!!!
دو تا گاو ماده دارین...اونها رو از نوطراحی ژنتیکی میکنید هیکل گاواتون یک دهم اندازه طبیعی میشه و 20 برابر معمول شیر تولید میکنن...بعد شونصد تا کارتون و عکس برگردون وادامس با شخصیت گاوهاتون توی تمام جهان پخش میکنیدو میفروشین.
اقتصاد انگلیسی!!!
دو تا گاو ماده دارین...که هردوتاشون دیوونه هستن!(جنون گاوی دارن)
اقتصاد امریکا!!!
دو تا گاو ماده دارین ...یکیش رو میفروشین و دومی رو تحت فشارمجبور میکنین به اندازه ی 4 تا گاو شیر تولید کنه...وقتی گاوتون افتادو مرد اظهار تعجب میکنین...تقصیرو گردن یه کشور گاودار می اندازید بعد طبیعتا اون کشور یه خطر بزرگ برای بشریت به حساب میاد...یه جنگ برای نجات جهان راه میاندازین گاو رو به چنگ میاورید.
اقتصاد سویسی!!!
دو تا گاو ماده دارین هیچ کدومشون مال خودتون نیست ...از کشورهای دیگه دارین پول میگیرین که دارین گاوهاشون رو نگه میدارین.
ایران!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا دلتون بخواد گاو دارید و نمیدونید باشون چیکار کنید!!!آخرشم هر کدوم از گاواتون رو یه کشوری دو در میکنه و شما هم فقط محکوم میکنید
متشکرم(مرسی) متشکرم یکی از اولین کلماتی است که در کودکی یاد می گیریم. مشکل این است که در بچگی همیشه باید از همه تشکر کرد. باید مدام بگویید: متشکرم، ممنونم، مرسی خانوم، مرسی آقا، بله.
باید از همه تشکر کرد تا این که بالاخره یک روز از این که باید از تمام کره زمین و موجوداتش تشکر کنید خسته و بیزار می شوید. آن وقت است که به جای تشکر خواهید گفت: " اه "
به این می گویند رسیدن به دوران بلوغ!
شاید هم فکر می کنید در بچگی آن قدر تشکر کرده اید که حالا در دوران بلوغ سهمیه ی تشکرتان تمام شده.برای همین است که دیگر زیاد تشکر نمی کنید یا این که برای گفتن "متشکرم" وقت کم می آورید؛یا شاید عجله دارید و درس و کار و زندگی دیگر حوصله ای برایتان باقی نگذاشته. بهرحال بعد از دوران بلوغ دیگر کم تر تشکر می کنید؛
در حالی که برای ادای کلمه ی " متشکرم" فقط به یک ثانیه وقت احتیاج دارید.
یعنی همان اندازه که "اه" گفتن وقت می گیرد.
تشکر کردن علامت این است که کسی برای شما کاری انجام داده و آن کار در شما اثر خوبی به جا گذاشته است.
برای همین باید از نانوا که نان می دهد تشکر کرد. از لبنیاتی که بقیه پول را پس می دهد تشکر کرد.از راننده تاکسی که زیاد و اضافه نمی گیرد تشکر کرد. از . . .
باید از افرادی که جایشان را در اتوبوس به شما می دهند تشکر کرد یا آنهایی که در را برایتان باز می کنند یا به شما کمک می کنند و یا . . .
حالا روزگاری است که ادای این کلمه شما را محبوب خاص و عام می کند.
آداب تشکر تشکر کردن هم مانند سایر کارها آدابی دارد.
چگونه باید به یک خارجی بگویید: متشکرم.
به یک عرب = شکراً
به یک آلمانی = دانکه شون
به یک ایتالیایی = گراتزی
به یک فرانسوی = مرسی
به یک انگلیسی = تنکیو
به یک ترک = چُخ ممنون
به یک ناشنوا = کافی است فقط سرتان را خم کنید!
لطفأ کلمه "لطفا" را به شخصی می گویند که تقاضایی از او کرده باشند، مثلا ساعت بپرسند. نشانی بگیرند، کبریت بخواهند. ولی اشکال این جا است که همیشه بعد از لطفا،باید کلمه "متشکرم" را هم به کار برد. (که حتما می شود دو ثانیه!). البته این در صورتی است که شخص مقابل تقاضایتان را انجام دهد وگرنه شاید مجبور شوید بد و بی راهی هم نثارش کنید.
آداب پرسیدن ساعت برای اینکه جلوی مردم مودب جلوه کنیم،باید یاد بگیریم چطور سوال کنیم.
مثلا چطور از یک خارجی وقت را بپرسیم.
مستر (یا میسیز) خارجی ساعت چند است؟
مستر (یا میسیز) خارجی ممکن است بگویید ساعت چند است؟
لطفا ساعت را به من بگویید.
Please, what time is it?
البته فراموش نکنید که در موقع پرسیدن وقت نباید ملیت طرف را به رُخَش بکشید. مثلا نگویید آقای فرانسوی ساعت چند است؟
بهترین انتخاب این است که بگویید:
ممکن است لطفا بگویید ساعت چند است؟
یا میشه لطفا بگین ساعت چنده؟
توجه: اگر به زبان مادری خویش جواب شما را داد،مسخره اش نکنید!
خواهش می کنم "خواهش می کنم" را زمانی به کار می برند که طرف بخواهد جواب تشکر شما را بدهد، در این صورت می گویید خواهش می کنم،این که کاری نبود. (در حالی که کاری بوده کارِستان).
البته وقتی شما غریقی را که تصمیم به خودکشی داشته نجات می دهید (تازه بعد هم می فهمید که سینه پهلو کرده) دیگر نباید بگویید: "در خدمتم".زیرا ممکن است او به امید جواب شما دوباره دست به خودکشی بزند و خود را غرق کند.به هر حال در جواب کسی که از شما تشکر می کند همیشه باید بگویید " خواهش می کنم ".
معذرت می خواهم معذرت را وقت می خواهند که به طرف مقابل از نظر جسمی و روحی آزار رسانده باشند.
چه زمان باید معذرت خواهی کرد؟ وقتی از کنار کسی رد می شوید و برای لحظه ای جلوی نور آفتاب را می گیرید و او را در سایه قرار می دهید.
وقتی پای کسی را لکد می کنید.
وقتی کسی را "هُل" می دهید.
وقتی اشتباها کسی را به قتل می رسانید!
توجه: سربازی که در جنگ دشمن را بکشد،نباید از خانواده ی او معذرت خواهی کند؛بلکه اگر تیرش به خطا رفت باید از فرمانده اش عذر بخواهد.
ممکن است مرا ببخشید؟ وقتی طلب بخشش می کنند که به طرف مقابل آزار و صدمه رسانده باشند.
در این صورت می گویند:
" مرا ببخشید "
اگر می خواهید شیک تر به نظر بیاید بگویید:
" ممکن است مرا ببخشید؟ "
از این هم شیک تر؟
" از شما خواهش می کنم مرا ببخشید "
(باید هم خواهش کنید زیرا معلوم نیست او شما را ببخشد یا نبخشد!)
وقتی کسی را با اتومبیل زیر می گیرید حتما باید بگویید:
" خواهش می کنم مرا ببخشید که شما را زیر گرفتم "
نه این که فقط بگویید:
" وای ببخشید "
و اگر هنوز زنده باشد باید در جواب شما بگوید:
" آه خواهش می کنم. مهم نیست.اختیار دارید."
منبع: آدابِ معاشرت برای دختران و پسران جوان - ژان لویی فورنیه
نوع بوق |
معنی |
کاربرد - نشانه |
۱بوق کوچولو |
سلام علیک |
احوال پرسی با راننده آشنا |
۲بوق |
به...خیلی مخلصیم |
احوال پرسی با راننده آشنا |
۳بوق |
کجایی بی وفا |
احوال پرس با راننده آشنا |
۵۶۹بوق |
کجا؟؟؟ |
ویژه مسافرکشی |
بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت |
بدو بیا دیر شد |
صدا زدن خانم جهت رفتن به مهمانی |
بوق بدون وقفه معمولی با آهنگ |
دید دید ... دیدید دید!! |
جلوی مراکز درمانی هنگام مشاهده ماشین عروس حتی خالی! |
نصب بوق قطار روی پیکان |
ندارد |
نشانه ذوق سرشار راننده |
نصب بوق کامیون روی موتور سیکلت |
ندارد |
نشانه بزرگواری موتور سوار |
نصب آژیر بجای بوق |
بی بو.. ببو ... |
ویژه رانندگانی که عشق پلیس بازی دارند |
نصب صدای خروس به جای بوق |
قوقولی قوقو... |
ویژه روستایی های عزیز که سالهاست از روستا دور مانده اند!! |
تیس تیس |
ندارد |
کلاس بالای راننده |
استفاده از یک فونت خاص در یاهو مسنجر
چند درس اخلاقیزمی جوجو از درسهای همیشگی
درس اول : یه روز مسوول فروش ، منشی دفتر ، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند... یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه... جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم... منشی می پره جلو و میگه: «اول من ، اول من!... من می خوام که توی باهاماس باشم ، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»... پوووف! منشی ناپدید میشه... بعد مسوول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من ، حالا من!... من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم ، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه... بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه... مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن»!
نتیجهء اخلاقی اینکه همیشه اجازه بده که رئیست اول صحبت کنه!
درس دوم: یه کلاغ روی یه درخت نشسته بود و تمام روز بیکار بود و هیچ کاری نمی کرد... یه خرگوش از کلاغ پرسید: منم می تونم مثل تو تمام روز بیکار بشینم و هیچ کاری نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که می تونی!... خرگوش روی زمین کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... یهو روباه پرید خرگوش رو گرفت و خورد!
نتیجهء اخلاقی: برای اینکه بیکار بشینی و هیچ کاری نکنی ، باید اون بالا بالاها نشسته باشی!
درس سوم: یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنه که با ماشین برسوندش به مقصدش... راهبه سوار میشه و راه میفتن... چند دقیقهء بعد راهبه پاهاش رو روی هم میندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پای راهبه میندازه... راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ??? رو به خاطر بیار... کشیش قرمز میشه و به جاده خیره میشه... چند دقیقه بعد بازم شیطون وارد عمل میشه و کشیش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پای راهبه تماس میده... راهبه باز میگه: پدر روحانی! روایت مقدس ??? رو به خاطر بیار!... کشیش زیر لب یه فحش میده و بیخیال میشه و راهبه رو به مقصدش می رسونه... بعد از اینکه کشیش به کلیسا بر می گرده سریع میدوه و از توی کتاب روایت مقدس ??? رو پیدا می کنه و می بینه که نوشته: «به پیش برو و عمل خود را پیگیری کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادمانی که می خواهی می رسی»!
نتیجهء اخلاقی اینکه اگه توی شغلت از اطلاعات شغلی خودت کاملا آگاه نباشی، فرصتهای بزرگی رو از دست میدی!
درس چهارم: بلافاصله بعد از اینکه زن پیتر از زیر دوش حمام بیرون اومد پیتر وارد حمام شد... همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد... زن پیتر یه حوله دور خودش پیچید و رفت تا در رو باز کنه... همسایه شون -رابرت- پشت در ایستاده بود... تا رابرت زن پیتر رو دید گفت: همین الان ???? دلار بهت میدم اگه اون حوله رو بندازی زمین!... بعد از چند لحظه تفکر ، زن پیتر حوله رو میندازه و رابرت چند ثانیه تماشا می کنه و ???? دلار به زن پیتر میده و میره... زن دوباره حوله رو دور خودش پیچید و به حمام برگشت... پیتر پرسید: کی بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسایه مون بود... پیتر گفت: خوبه... چیزی در مورد ???? دلاری که به من بدهکار بود گفت؟!
نتیجهء اخلاقی: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسی دارید که به اعتبار و آبرو مربوط میشه ، همیشه باید در وضعیتی باشید که بتونید از اتفاقات قابل اجتناب جلوگیری کنید!
درس پنجم: من خیلی خوشحال بودم... من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم... والدینم خیلی کمکم کردند... دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود... فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود... اون دختر باحال ، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم... یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی... سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همین الان ??? دلار به من بدی بعدش حاضرم با تو ................! من شوکه شده بودم و نمی تونستم حرف بزنم... اون گفت: من میرم توی اتاق خواب و اگه تو مایل به این کار هستی بیا پیشم... وقتی که داشت از پله ها بالا می رفت من بهش خیره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقیقه ایستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم... یهو با چهرهء نامزدم و چشمهای اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بیرون اومدی... ما خیلی خوشحالیم که چنین دامادی داریم... ما هیچکس بهتر از تو نمی تونستیم برای دخترمون پیدا کنیم... به خانوادهء ما خوش اومدی!
نتیجهء اخلاقی: همیشه کیف پولتون رو توی داشبورد ماشینتون بذارید
یه وقت درسها رو جدی نگیریدا.... شوخیزیزم بود
1- روابط دانشجو با استاد -2 روابط دانشجو با دانشجو -3 روابط استاد با دانشجو -4 روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس
الف: دانشجو دختر است و استاد مرد:
-1 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف نمره.
-2 دانشجو خودشیرینی می کند به هدف استاد.و.... معمولا در دوحالت فوق، دانشجو به هدف خود میرسد.
ب. دانشجو پسر است و استاد مرد:
-1دانشجو و استاد چشم دیدن یکدیگر راهم ندارند.
-2دانشجو و استاد خیلی رفیق می شوند یه طوری که شوخیهای آنها را نمی توان به قلم آورد..(دانشگاه قزوین)
-3نقش سنگ را برای هم بازی می کنند. معمولا در هیچ کدام از حالات فوق هیچ کدام از طرفین هدفی را دنبال نمی کنند
________________________________________
روابط دانشجو با دانشجو
الف: پسر با پسر: استغفرالاه!
ب: دختر با دختر: خدا اون روزو نیاره !
ج: پسر با دختر: آهان رسیدیم سر اصل مطلب :
-1 روابط در حد نگاه; نهایت رابطه: آمار گیری(دختره دل تو دلش نیس)
-2 روابط در حد سلام و علیک; نهایت رابطه: احوال پرسی
-3 روابط در حد جزوه دادن و جزوه گرفتن; نهایت رابطه: کپی جزوه ها(دختره:بابا شمارتو بده جزوه سیخی چند)
-4 روابط در حدسالی یکبار تور یکروزه تفریحی ; نهایت رابطه: سالی دوبار تور یکروزه تفریح!
-5 روابط در حد پارتیهای دوره ای; نهایت رابطه: روم نمی شه بگم !
-6 روابط در حد درس خواندنهای دست جمعی; نهایت رابطه: اضافه شدن به تعداد مرغ عشقهای عالم!
-7 روابط در حد مرغ عشق; نهایت رابطه: ...چی بگم والا
________________________________________
روابط استاد با دانشجو
الف: استاد مرد است و دانشجو دختر:
-1 استاد از دماغ فیل افتاده است و هیچکس را تحویل نمی گیرد.
-2 استاد هم مجرد است هم شکارچی!(یه چی تو مایه هایه امیر حجوانی)
-3 استاد دنبال بهانه ای می گردد تا نمره بذل و بخشش کند.
ب: استاد مرد است و دانشجو پسر: اتفاقات تکراری است.
ج: استاد زن است و دانشجو دختر یا پسر: استاد بنده خدا کار خودش را می کند و دانشجو ها برای خودشان آتیش می سوزانند
________________________________________
روابط کارمندان با دانشجو و بالعکس معمولا هنگام امتحانات و گرفتن تقلبها رسمیت پیدا می کند. (دخترا با وعده وعید کارا رو درست میکنه)
اگرعشق ماشین بازی داری
اگر که شما فروشنده ماشین باشی و در آن واحد خواننده
اگر که پشت سر خانومت با مادرت غیبت کنی
اگر که به کنسرت بری ولی هیچوقت خواننده را نبینی و همرا ه با نوشیدنی توی کریدور بایستی و دختر ها رو دید بزنی
اگر که هیچوقت حلقه عروسیت رو به دست نداشته باشی
اگر روزی 5 بسته سیگار بکشی اما به همه بگی که سیگار نمی کشی
اگر که نوشیدنی مورد علاقه تو ودکا باشه
اگر که حدود 35 سال سن داشته باشی اما روی سرت مو نباشه
اگر که همیشه برنامه تلویزیون های ایرانی رو تماشا بکنی اما همیشه از برنامه بد اونها گله داشته باشی
اگر که از کسی تقاضای ازدواج کنی و اونها بخوان بدونن که تو از خودت خونه داری
اگر همسرت رو طلاق دادی اما همچنان اجازه نمی دی که اون با کسی دیگه قرار بذاره
اکر که در ایران مخ پزشکی هستی اما در اینجا در چلو کبابی کار می کنی
اگر که 3 تا پیجر و 2 تا مبایل حمل می کنی ولی هیچ وقت کسی بهت زنگ نمی زنه
اگر که ادعا می کنی که پدرت بهترین دوست شاه بوده
اگر که خونه نداری و هنوز بی کاری اما بی .ام. و می رونی
اگر که مجبوری بیشتر از یکبار در روز اصلاح کنی
اگر که در ایران یک قهرمان 4 ستاره بودی اما حالا در واشینگتون دی سی راننده تاکسی هستی :
اگر که ازت سوال کنن where are you from? و تو جواب بدی که ایتالیایی اما همچنان توی دستت تسبیح داشته باشی
اگر که اسپاگتی با ماست داشته باشی اما با قاشق به جون ته دیگ بیفتی
اگر که توی توالت آفتابه داشته باشی و اگر نه یه بطری پلاستیکی کارش و به خوبی انجام می ده
اگر که دوستاتو برای شام دعوت کنی و پیتزا سفارش بدی ولی هنوز یه مقدار برنج اضافی دم کنی
اگر که باور کنی که هیچکس بهتر از ما نمی تونه کباب درست کنه
اگر که سگ داشته باشی اما اجازه ندی که داخل خونه بیاد
جوجو ارزوی موفقیتی بی نظیر برای شما میکنه
ani_vizviz