عملیات پلیسی همیشه حتما به کلوب استریپتیز کشیده میشه.
هر شماره تلفنی با 555 شروع میشه.
تختخوابها یک روکش مخصوص با فرم L دارند که خانمها رو تا سینه بپوشونه و آقایون رو از کمر به پایین.
در هر ساک خریدی دست کم یک نون باگت پیدا میشه.
هر کس میتونه یه هواپیمای در حال پرواز رو به زمین بنشونه، به شرط اینکه یک نفر از برج مراقبت بهش قدم به قدم توضیح بده.
ماتیک لب هرگز پاک نمیشه، حتی حین غواصی.
لولههای سیستم تهویه مطبوع در هر ساختمونی بهترین نقطه برای مخفی شدن هستند و ضمنا میشه از طریق اونها به هرجای ساختمون راه پیدا کرد.
اگه کسی بخواد اسلحهاش رو پرکنه همیشه خشاب اضافه همراه داره.
برای زنده موندن در هر جنگی کافیه که آدم از نشون دادن عکس عزیزانش به این و اون پرهیز کنه.
هر کسی میتونه بدون دونستن زبون، خودش رو با ملیت خاصی معرفی کنه، به شرط این که کمی لهجه داشته باشه.
اگه یه هیولا یا یک فاجعه، شهری رو تهدید کنه، همیشه تنها فکر و ذکر شهردار کم شدن توریستها یا بازدیدکنندگان یک نمایشگاهه.
اگه خانمی با موهای بلند بخواد از کسی جدا بشه و خداحافظی کنه یه دفعه باد میاد.
کلا تعداد خانمهای مو بلند و خوشگل و خوش هیکل میره بالا. از نظافتچی گرفته تا منشی و مدیر کل همه میتونند در مسابقه دختر شایسته، بالاترین مقامها رو به دست بیارند. ولی قیافه و هیکل آقایون تغییر زیادی نمیکنه.
برج ایفل ازهر نقطه شهر پاریس قابل دیدنه.
مردها بدون این که خم به ابرو بیارند تا جون دارند کتک میخورند، اما همین که زنی با پنبه و الکل زخمهاشون رو تمیز میکنه دادشون درمیاد.
ویترین مغازهها فقط به درد این میخوره که یکی با کله یا ماشین از وسطشون رد بشه.
برای پرداخت کرایه تاکسی کافیه که یه اسکناس از کیف پول بیرون کشیده بشه. همیشه مبلغش صحیحه.
تولید مثل با هر موجودی در کهکشان ممکنه.
آشپزخونهها خودشون هیچوقت چراغ ندارند. با نور چراغ یخچال میشه همه چیز رو دید.
هر وقت توخونهای خطری، روحی، هیولایی، چیزی باشه، خانم صاحبخونه حتما با لباس زیر بدن نما باید بره ببینه چه خبره.
کامپیوترها هیچ سیستم یا برنامه خاصی ندارند. روی صفحه مونیتور همیشه فقط نوشته enter password و بعد از نوشتن کلمه رمز متن مورد نظر رو نشون میده.
مادرها همیشه در حال آشپزی هستند. مهم نیست که آخر کسی چیزی بخوره یا نه.
روسای پلیس همیشه یا بهترین همکارشون رو اخراج میکنند، یا بهش چهل و هشت ساعت وقت میدند که پرونده رو ببنده.
شعله یه چوب کبریت بزرگترین سالنها رو روشن میکنه، ولی قویترین نورافکن هالوژن اون گوشه رو که مهمتر از همه است تاریک میذاره.
دندونهای دهاتیهای قرون وسطی مثل برف سفید و مرتب هستند.
هر کس کابوس میبینه باید از جاش بپره و نفس نفس بزنه و خیس عرق بشه.
حتی اگه جاده صاف و مستقیم باشه باید راننده عین دیوونهها فرمون رو به چپ و راست بچرخونه.
همه بمبها یک عالم سیم و چراغهای قرمز چشمکزن دارند و یه ساعت دیجیتال که نشون میده کی میرن هوا.
هر جا بری جلوی ساختمون مورد نظر یه جای پارک پیدا میشه.
پلیسها فقط موقعی موفقند که اخراج شدهاند.
اگه کسی وسط خیابون برقصه همه همراهی میکنند، اونهم با هماهنگی کامل.
هر کامپیوتری میتونه رابطه موجودات فضایی با سفینه شون رو مخدوش کنه یا رمز ورودشون رو پیدا کنه.
مهم نیست که چند نفر به یکی حمله میکنند، با اینحال همیشه یکی یکی میان جلو.
هر وقت به ارهبرقی احتیاج پیدا کنی یکی دم دستته.
هر دری رو میشه با یک سنجاق سر یا کارت اعتباری باز کرد، مگه اینکه مال یه ساختمون در حال سوختن باشه و بخوای یه بچهرو که اون تو گیر کرده نجات بدی.
هر وقت تلویزیون رو روشن کنی داره اخبار نشون میده. یکی از خبرها هم همیشه مربوط به خودته.
زنها بلد نیستند دو قدم بدوند. همیشه میخورند زمین و مچ پاشون ضرب میبینه.
اسبها در برابر نیزه و گلوله و توپ و تانک روئین تن هستند، ولی در حساسترین لحظه پاشون به یه مشت علف گیر میکنه و میخورند زمین (اگه سوارکار زن باشه مچ پاش ضرب میبینه).
گلوله به سوپرمن اثری نداره، ولی اگه خود هفتتیر رو به طرفش پرت کنی سرش رو میدزده.
هر ماشینی به راحتی تو هر گاراژی جا میگیره.
سفینههای فضایی توالت ندارند.
مسافرین دهاتی ساده لوح و مهربون که تنها یه آرزوی ساده دارند، مثلا دیدن مجسمه آزادی نیویورک، بعد از نیم ساعت میمیرند.
بچههای با استعداد همیشه دارای والدین الکلی یا سنگدل هستند.
هیچ ماشینی تو جنگلهای تاریک و ترسناک به موقع روشن نمیشه.
اگه یه ماشین بخواد کسی رو زیر کنه طرف به جای به کنار پریدن مستقیم جلوی ماشین میدوه.
ضمنا حتی بهترین و سریعترین ماشین نمیتونه بهش برسه و زیرش کنه.
هر موجود فضایی که میاد به زمین همیشه اول میره آمریکا و اول از همه بیس بال یاد میگیره.
هر ماشینی که تصادف میکنه بلافاصله منفجر میشه.
البته اگه رانندهاش آدم خوبی باشه ماشینه اول صبر میکنه تا طرف پیاده بشه و چند متر بره اونورتر، بعد منفجر میشه.
اگه در حال فرار باشی گلولهها ماشین رو آبکش میکنند و شیشه جلو و عقب خورد و خاکشیر میشن ولی دریغ از یک گلوله که به سرنشینها بخوره.
اگه آدم بدی خودش رو عوض کنه و توبه کنه بی برو برگرد به زودی میمیره.
آدمهای بد همیشه بازنده هستند.
روش های نوشتاری:
|
عشق از دید حاج آقا: استغفرالله باز از این حرفای بی ناموسی زدی؟!
(جمله عاشقانه: خداوند همه جوانان رو به راه راست هدایت کنه)
عشق از دید یک ریاضیدان: عشق یعنی دوست داشتن بدون فرمول!
(جمله عاشقانه: آه عزیزم به اندازه سطح زیر منحنی دوستت دارم)
عشق از دید رحیم گوشکوب بقال سر کوچه:
والا زمان ما عشق مشق نبود. ننمون رفت این فاطی اتوماتیک رو واسمون گرفت!
(جمله عاشقانه : هوی فاطی شام چی داریم ؟)
عشق از دید مرتضی ایدزی (در زندان): اوچیکتیم عشقی!
(جمله عاشقانه : خاک زیر پاتیم ... نشاشی که گل میشیم)
عشق از دید ننه بزرگم:
نزن ننه این حرفارو! راستی این دختر بتول خانوم خیلی دختر خوب و با کمالاتیه!
(جمله عاشقانه : بریم خواستگاری ...)
عشق از دید دوست دخترم: عزیزم تو که عاشقمی پس چرا هزینه جراحی دماغمو نمیدی؟! واسه ناهار هم بریم سورنتو... نادیا و دوستشم میان... دوست نادیا واسش یه ماتیز گرفته! تو حتی حاضر نیستی واسه من که اینهمه دوستت دارم یه پراید بخری؟!
(جمله عاشقانه: عزیزم گوشی سونی میخوام... راستی دوستت هم دارم!)
عشق از دید غلام شوفر: رادیاتور عشق من از برایت جوش آمده! باور نداری بر آمپرم بنگر!
(جمله عاشقانه: عزیزم دوست دارم! بووووو بوووووو بوووووغ)
عشق از دید دخترای ترشیده: خدا جون یعنی میشه بیاد خواستگاریم؟!
(جمله عاشقانه : یا شابدالعظیم ۱۰۰۰ تومن نذرت که بیاد خواستگاریم)
عشق از دید ارازل و اوباش (جوات): عشق مشق سرش گرده! خونه خالی نداری؟
(جمله عاشانه : بوووق... آبجی میای بریم کثافتکاری ؟)
عشق از دید بابام: آخه پسر عشق واست نون و آب میشه؟! حالا بگو ببینم باباش چی کارست؟
(جمله عاشقانه: برو دختر حاج آقارو بگیر)
عشق از نگاه ننم: وا مگه تو امسال کنکور نداری؟! عشق باشه واسه بعد!
(جمله عاشقانه : اوا غذام سوخت)
در راستای اینکه ازدواج یکی از مواردی است که امروزه خواب و خیال جوانان پاک و متین شده است، موارد زیر جهت اولین گام برای ازدواج توصیه می شود:
خواستگاری و روشهای آن:
چندین روش برای خواستگاری وجود داره.
1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بیبی صغرای معروف و آبجیجون و خاله اقدس و عمه کلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونههای مردم کنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین کنکاش کنن و هزار و یک عیب روش بذارن و چای و میوهای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند. و همینطور هی برن و هی بیان تا یکی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببینیدش و تموم. خلاص.
2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یکی خوشتون اومد برید جلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یک کاباره و بعد از شنیدن ترانهای از مرضیه ازش درخواست ازدواج کنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه و بعدا اگه دلتون خواست به ماما و پاپا بگین.
3- مثل همین زمان رفتار کنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یکی سر حرف رو باز کنید و بعد کمکم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشکی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ کنه و بعد هم بیسروصدا عقد بشین و سر کلاس همش به هم نگاه کنید.
4- مثل زمان آینده رفتار کنید و به دوست دخترتون بگین یک نفر براتون پیدا کنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینکه دلش نشکنه حداقل باهاش دوست بشید.
5- روش خشنتری هم هست که باید یک شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش کنید که یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون میریزید.
ویا اصلا میشه هیچکدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی کرد.
سلام به همه عزیزان
دیگه گفتم امروز نه سیخ بسوزه نه کبابو بخورم
یه متن در مورده پسر و دختر بنویسم
گفتم به خودم باربد بزار دختر و پسرو معنی کنم برای خودم
ببینم چی از آب در میاد حاصله معادله من به این ترتیب شد
دختر
--------
د= دماغو
خ= خل
ت= ترسو
ر= ریقووو
پسر
---------
پ= پپه
س= سربهوا
ر= رضایته دخترا از ما تنها هدفه ماست کمیته زن زلیلا
البته دوستان عزیز همه که مثله هم نیستن