سلام دوستان ۱- ترکه شبا یه پارچ آب خالی بالا سرش میذاشته و می خوابیده ازش می پرسن آخه خنگ چرا اینجوری می کنی؟ میگه : خوب یه موقع نصفه شب از خواب پا پیشم می بینم تشنم نیست .. اونوقت چیکار کنم؟ 2- دوتا پسر حوصلهشان سر رفته بود. یکی از آنها گفت: بیا شیر یا خط بیندازیم. اگر شیر شد میریم دوچرخه سواری، اگر خط شد میریم ماهواره نگاه میکنیم و اگر سکه روی لبهاش ایستاد میریم درس میخونیم! 3- ترکه باباش میمیره میخواسته خاکش کنه جو میگیرتش باراندازش میکنه. 4- پلیس ماشین مسافر کشی را که با سرعت در خیابان میراند ، متوقف کرد و گفت : هشت تا مسافر داری و با این سرعت هم میرانی راننده با عجله گفت : آخه اگه تندتر نرم ، اون سه نفری که توی صندوق عقبند خفه میشند . 6- ترکه زنگ میزنه 118 میگه یه 110 بفرستین بقیه اش رو هم آدامس بدین . 7- ترکه خالی میبنده که 10 بار رفته چین دوستاش بهش میگن یه خیابون تو چبن اسم ببر میگه شهید بروسلی. 8-ترکه یه بسته هزار تومنی میشمره، 250 تومن کم میاره . 9-ترکه هر روز زنگ یک کلیسا رو میزده و در میرفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه، یک روز پشت در کمین میکنه، تا ترکه زنگ میزنه،ترکه رو می گیره . ترکه حول میشه، با تتپته میگه: ببخشید، عیسی هست؟ 10-یه هواپیما تو قبرستون تبریز سقوط میکنه، فردا رادیو تبریز میگه: شب گذشته یک فروند هواپیمای توپولوف در حومة شهر تبریز سقوط کرده و تا این لحظه 34513 جسد کشف شده! عملیات برای یافتن اجساد بقیه قربانیان همچنان ادامه دارد. 11- سه تا ترک رفته بودن ایستگاه راهآهن، تا میرسن تو یهو قطار حرکت میکنه، اینها هم میگذارن دنبال قطار حالا ندو کی بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختی، یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه. خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه، یک بابایی بهش میگه: آقاجان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه، وامیستادید با اون میرفتید. ترکه نفس زنان میگه: ایلده منم نمیدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم. |
چگونه ازدواج کنیم؟ | |
در راستای اینکه ازدواج یکی از مواردی است که امروزه خواب و خیال جوانان پاک و متین شده است، موارد زیر جهت اولین گام برای ازدواج توصیه می شود:
خواستگاری و روشهای آن: چندین روش برای خواستگاری وجود داره. 1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بیبی صغرای معروف و آبجیجون و خاله اقدس و عمه کلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونههای مردم کنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین کنکاش کنن و هزار و یک عیب روش بذارن و چای و میوهای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند. و همینطور هی برن و هی بیان تا یکی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببینیدش و تموم. خلاص. 2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یکی خوشتون اومد برید جلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یک کاباره و بعد از شنیدن ترانهای از مرضیه ازش درخواست ازدواج کنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه و بعدا اگه دلتون خواست به ماما و پاپا بگین. 3- مثل همین زمان رفتار کنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یکی سر حرف رو باز کنید و بعد کمکم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشکی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ کنه و بعد هم بیسروصدا عقد بشین و سر کلاس همش به هم نگاه کنید. 4- مثل زمان آینده رفتار کنید و به دوست دخترتون بگین یک نفر براتون پیدا کنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینکه دلش نشکنه حداقل باهاش دوست بشید. 5- روش خشنتری هم هست که باید یک شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش کنید که یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون میریزید. ویا اصلا میشه هیچکدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی کرد.
|
شب شده بود اما حسنک به خانه نیامده بود.حسنک مدت های زیادی است که به خانه نمی آمد.او به شهر رفته و در آنجا شلوار جین و تی شرت های تنگ به تن می کند.او هر روز صبح به جای غذا دادن به حیوانات جلوی آینه به موهای خود ژل می زند.
موهای حسنک دیگر مثل پشم گوسفند نیست چون او به موهای خود گلت می زند.
دیروز که حسنک با کبری چت می کرد .کبری گفت تصمیم بزرگی گرفته است.کبری تصمیم داشت حسنک را رها کند و دیگر با او چت نکند چون او با پتروس چت می کرد.پتروس همیشه پای کامپیوترش نشسته بود و چت می کرد.پتروس دید که سد سوراخ شده اما انگشت او درد می کرد چون زیاد چت کرده بود.او نمی دانست که سد تا چند لحظه ی دیگر می شکند.پتروس در حال چت کردن غرق شد.
برای مراسم دفن او کبری تصمیم گرفت با قطار به آن سرزمین برود اما کوه روی ریل ریزش کرده بود .ریزعلی دید که کوه ریزش کرده اما حوصله نداشت .ریزعلی سردش بود و دلش نمی خواست لباسش را در آورد .ریزعلی چراغ قوه داشت اما حوصله درد سر نداشت.قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد .کبری و مسافران قطار مردند.
اما ریزعلی بدون توجه به خانه رفت.خانه مثل همیشه سوت و کور بود .الان چند سالی است که کوکب خانم همسر ریزعلی مهمان ناخوانده ندارد او حتی مهمان خوانده هم ندارد.او حوصله ی مهمان ندارد.او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سیر کند.
او در خانه تخم مرغ و پنیر دارد اما گوشت ندارد
او کلاس بالایی دارد او فامیل های پولدار دارد.
او آخرین بار که گوشت قرمز خرید چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت .اما او از چوپان دروغگو گله ندارد چون دنیای ما خیلی چوپان دروغگو دارد به همین دلیل است که دیکر در کتاب های دبستان آن داستان های قشنگ وجود ندارد
اقتصاد و دو گاو
اقتصادهندی!!!
دو تا گاوماده دارید اونها رو میپرستین وعبادت میکنید.
اقتصادپاکستانی!!!
هیچ گاوی ندارین...ادعا میکنید که گاوهای هندی مال شماست...از امریکا طلب کمک مالی میکنید از چین طلب کمک نظامی میکنید...از انگلیس هواپیما جنگی...از ایتالیا توپ و تانک...از آلمان تکنولوژی.با تمام این امکانات میرید گاوها رو میخرین وبعد ادعا میکنید که توسط جهان مورد استثمارید.
اقتصاد چینی!!!
دو تا گاو ماده دارین 300 نفر ادم دارین که گاوارو میدوشن بعد ادعا میکنیدکه سیستم استخدامی و شغلی کاملی دارین و تولیدات گاویتون در سطح بالایی قرار داره و هرکس هم که امار واقعی رو بیان کنه بازداشت میکنید.
اقتصاد ژاپنی!!!
دو تا گاو ماده دارین...اونها رو از نوطراحی ژنتیکی میکنید هیکل گاواتون یک دهم اندازه طبیعی میشه و 20 برابر معمول شیر تولید میکنن...بعد شونصد تا کارتون و عکس برگردون وادامس با شخصیت گاوهاتون توی تمام جهان پخش میکنیدو میفروشین.
اقتصاد انگلیسی!!!
دو تا گاو ماده دارین...که هردوتاشون دیوونه هستن!(جنون گاوی دارن)
اقتصاد امریکا!!!
دو تا گاو ماده دارین ...یکیش رو میفروشین و دومی رو تحت فشارمجبور میکنین به اندازه ی 4 تا گاو شیر تولید کنه...وقتی گاوتون افتادو مرد اظهار تعجب میکنین...تقصیرو گردن یه کشور گاودار می اندازید بعد طبیعتا اون کشور یه خطر بزرگ برای بشریت به حساب میاد...یه جنگ برای نجات جهان راه میاندازین گاو رو به چنگ میاورید.
اقتصاد سویسی!!!
دو تا گاو ماده دارین هیچ کدومشون مال خودتون نیست ...از کشورهای دیگه دارین پول میگیرین که دارین گاوهاشون رو نگه میدارین.
ایران!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا دلتون بخواد گاو دارید و نمیدونید باشون چیکار کنید!!!آخرشم هر کدوم از گاواتون رو یه کشوری دو در میکنه و شما هم فقط محکوم میکنید
نوع بوق |
معنی |
کاربرد - نشانه |
۱بوق کوچولو |
سلام علیک |
احوال پرسی با راننده آشنا |
۲بوق |
به...خیلی مخلصیم |
احوال پرسی با راننده آشنا |
۳بوق |
کجایی بی وفا |
احوال پرس با راننده آشنا |
۵۶۹بوق |
کجا؟؟؟ |
ویژه مسافرکشی |
بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت |
بدو بیا دیر شد |
صدا زدن خانم جهت رفتن به مهمانی |
بوق بدون وقفه معمولی با آهنگ |
دید دید ... دیدید دید!! |
جلوی مراکز درمانی هنگام مشاهده ماشین عروس حتی خالی! |
نصب بوق قطار روی پیکان |
ندارد |
نشانه ذوق سرشار راننده |
نصب بوق کامیون روی موتور سیکلت |
ندارد |
نشانه بزرگواری موتور سوار |
نصب آژیر بجای بوق |
بی بو.. ببو ... |
ویژه رانندگانی که عشق پلیس بازی دارند |
نصب صدای خروس به جای بوق |
قوقولی قوقو... |
ویژه روستایی های عزیز که سالهاست از روستا دور مانده اند!! |
تیس تیس |
ندارد |
کلاس بالای راننده |