JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

JOJO همه چی داره تو بگو چی نداره

به علت مشکل تو قالب قبلی فعلاً .......

جوک

جوک روز

خدا زمین رو آفرید ، گفت چه قشنگه مرد رو آفرید ، گفت چه قشنگه آسمون رو آفرید ، گفت چه قشنگه زن رو آفرید ، گفت اشکالی نداره پیش میاد


به ترکه میگن میدونی ناف تهران کجاست میگه : یه کم بالاتر از برج میلاد
پیره‌زنه جلوی تاکسیه رو میگیره میگه : نماز جمعه راننده میگه : ولی مادر امروز سه‌شنبست پیر‌ه‌زنه میگه : ای وایییییییی خاک ب‌ سرم دیدی دیشب حاجی گولم زد
دلیل سقوط هواپیمای اخیر : بال هواپیما گوشه نداشته بید جیگر!
قزوینی ها آخر نماز با هم دیگه دست میدن میگن حال دادی حال!
ترکه می خواسته زیر بارون خیس نشه ، هی جاخالی می داده.
یه روز اقا گرگه میره دمه خونه شنگول و منگول در میزنه مامان شنگول و منگول درو باز می کنه میگه بیا تو بچه ها نیستند
گرگه داشته شل شل راه میرفته. ازش میپرسن چی شده؟ میگه رفتم دم خونه شنگول و منگول و حبه انگور. بعد گفتم منم منم مادرتون. از بخت بد باباهه خونه بود حرف مار رو هم باور کرد!
قزوینیه داشته دنبال یه توپ میدوییده بهش میگن چه کار میکنی میگه "نیروی انتظامی گفته هر توپی که میاد یه بچه هم دنبالش میاد
یه روز معلم به دانش اموزان میگه که بلده یه قطار بکشه حسنی دستشو بالا کرد و گفت ما معلم هم بهش گفت که بره پا تخته و قطارو بکشه حسنی میره پا تخته میبینه که بلد نیست قطار بکشه(تو اون لحظه معلم با دانش اموزان صحبت میکرد)بعد که روشو میکنه به طرف حسنی میبینه که فقط حسنی ریل قطارو کشیده میگه پس قطارش کو میگه وقتی شما سرتون اونور بود قطار اومد و رفت
رشتیه پای کامپیوتر جو میگیرتش زنشو (سند تو ال) میکنه
ترکه خودشو(سند تو ال)میکنه دنیا خر تو خر میشه
به ترکه میگن دوتا کلمه متضاد بگو
کمیگه انجیر و زنجیر
میگن چرا
میگه پولدار که باشی زن جیرت میاد
بی پول که باشی ان جیرت میاد

می‌گویند یک شب یک قزوینی و یک تهرانی می‌روند قبرستنان، دزدی! برادر قزوینی بین راه یک دفعه خم می‌شود، چیزی از زمین برمی‌دارد، می‌بوسد و کنار دیوار می‌گذارد. برادر تهرانی هم می‌گوید "داداش نان بود؟" و برادر قزوینی پاسخ می‌دهد "نه! استخوان کان بود!".

***********************

به رشتیه میگن بچه داری؟!‌ میگه:‌ والله من نه، ولی خانم داره

***********************

ترکه زنگ میزنه فلسطین، میبینه اشغاله!

**********************

از ترکه میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!

**********************

لره داروخونه داشته، یک روز جلو در مغازه بزرگ مینویسه: سوسک کش جدید رسید! خلاصه بعد یک مدت یک بابایی میاد تو میگه: ببخشید، جریان این سوسک‌کش جدید چیه؟ این خونة ما رو سوسک سر گرفته. لره میگه: این دارو خیلی جدیده و بازدهیش هم تضمینیه. شما این دارو رو میریزید تو یک قطره چکون، بعد کشیک میکشید تا سوسکها رو بگیرید. هر سوسک رو که گرفتید، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازاین دارو میچکونید، بعد از یک مدت سوسکها کور میشن و خودشون از گشنگی میمیرن! یارو کف میکنه، میگه: خوب آخه اگه سوسکها رو بگیریم که همونجا درجا می‌کشیمشون! لره میره تو فکر، بعد یک مدت میگه: آره خوب، ازون راهم میشِه!

**********************

میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک گوشه بشین

**********************

به ترکه میگن: بچه کجائی؟ میگه بچه U.S.A.! ملت هم کف میکنن میگن آخه چطور ممکنه؟ ترکه میگه: یلده بچهة یونجه‌زارهی سرسبزِ آذر بیجانم!

**********************

دو تا چسه داشتن باهم بازی میکردن، یک گوزه میاد بهشون میگه: منم بازی میدین؟ چسا میگن: تُچ! گوزه ناراحت میشه، میگه: آخه چرا؟ چسا میگن: آخه مامانمون گفته بی سر و صدا بازی کنیم!

**********************

یارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: کارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه که جسدش تو صندوق عقبه! افسره کف میکنه، میره سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یک ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مرده میپرسه: آقا شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میکنه از تو داشبرد گواهینامه و کارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ. سرهنگه میگه: می‌تونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی کنم؟ یارو میگه: خواهش میکنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب رو باز میکنه، میبینه اونجا هم خبری نیست. برمیگرده به مرده میگه: ولی زیردست من گزارش داده که شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! یارو میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون که مشاهده کردین. به خدا این افسره عقده‌یه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته که من داشتم 180 تا سرعت می‌رفتم!

**********************

یک بابیی داشته از سر کار برمیگشته خونه، یهو میبینه یک جمع عظیمی دارن تشییع جنازه میکنند، منتها یجور عجیب غریبی: اول صف یک سری ملت دارن دو تا تابوت رو میبرن، بعد یک یارو مرده با سگش راه میره، بعد ازون هم یک صف 500 متری ملت دارن دنبالشون میرن. یارو کف میکنه، میره پیش جناب سگ دار، میگه: تسلیت عرض میکنم قربان، خیلی شرمندم...میشه بگید جریان چیه؟ یارو میگه: والله تابوت جلوییه خانممه، پشتیش هم مادر خانومم... هردوشون رو دیشب این سگم پاره پاره کرده! مرده ناراحت میشه، همینجور شروع میکنه پشت سر یارو راه رفتن، بعد از یک مدت برمیگرده میگه: ببخشید من خیلی براتون متاسفم، میدونم الانم وقت پرسیدن اینجور سوالا نیست، ولی ممکنه من یک شب سگ شما رو قرض بگیرم؟! مرده یک نگاهی بهش میکنه، اشاره میکنه به 500 متر جمعیتی پشت سر، میگه: برو ته صف!

**********************

ترکه بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد